یادداشت روانشناس آدمخوار (سهند)
1404/5/22

- داستان کتاب در یک آینده نزدیک در پادآرمان شهری اتفاق میوفته، جایی که دیگر محکومین به اعدام درجا اعدام نمیشن بلکه زندگی خوبی رو در زندان میگذرونن تا ناگهان یک روز به دست اسلحه ای به نام ساشا به قتل برسند. - پر جلوه ترین بخش این کتاب نگاه آبزورد شخصیت به زندگی و معنای اون هستش کتابی که لحن سرد و بی اهمیتی رو نسبت به مسئله اعدام داره که من رو بسیار به یاد کتاب بیگانه آلبرکامو انداخت، فرد محکوم شده به راحتی با شرایطش کنار می آد و حتی به این زندانی بودن وابسته میشه و هر چقدر سعی میکنه از این حکم معنایی پیدا کنه موفق نمیشه، اون حتی با مرجع هایی از دین های دیگه ملاقات می کنه اما بازم این موضوع براش کمک کننده نیست. - اولین چیزی که با شنیدن کلمه زندان به ذهنتون میاد چیه؟ نبود آزادی! در این داستان اما زندانی ما بسیار آزاد است و میتونه هر چی می خواد سفارش بده، به شغلش برسه یا حتی به اینترنت دسترسی داشته باشه. تا اینجا همه چی عالی به نظر می آد و شاید حتی بگید چطور می تونم وارد این زندان بشم اما در جایی از کتاب دسترسی قهرمان داستان ما نسبت به فضای مجازی (به دلیل لو رفتن داستان نمیگم چرا) محدود میشه و اونجاست که شخصیت های ما با مرده هیچ فرقی پیدا نمی کنه او ارتباطش رو با نزدیکان و دیگران کم کم از دست میده و این برای او مرگ واقعیه نه گلوله گلوله شدن بدن، بلکه بودن اما وجود نداشتن. - نکته ای که باید راجع به نویسندهی این اثر بدونید اینه که نویسندهی ما بیشتر یک نمایشنامه نویسه نه رماننویس و تاثیر این موضوع به خوبی در کتاب قابل مشاهده هست، داستان به صورت گفتگو محور جلو میره و اشاره به جزئیات خیلی کوتاه و خلاصه شده هستش و این یک تجربه متفاوت از خوندن رو به من ارائه کرد. - ترجمه به لحن نویسنده وفادار و به خوبی ترجمه شده اما گاهی پا نوشته ها به اندازهی کافی نیست که میتونه مقداری اذیت کننده باشه. - در آخر اگه دنبال یه تجربه متفاوت از خوندن ادبیات روسی هستید این کتاب دقیقا چیزیه که میتونه مناسبتون باشه.
(0/1000)
روانشناس آدمخوار (سهند)
1404/5/22
1