یادداشت فهیمه
1401/1/26
3.2
13
بالاخره خواندمش و چه حیف که تمام شد! قبلا یکی دو بار سعی کرده بودم باغ وحش اساطیر را در طاقچه بینهایت بخوانم و هر دفعه همان اول با دیدن آل و چال منصرف شده بودم. این بار اما کتاب را هدیه گرفتم و عزم کردم بخوانمش؛ پس با چالاکی از روی آل و چال پریدم و رفتم جلو. از اکوان دیو کم کم کتاب را پسندیدم و با ببر بیان شروع کردم به خندیدن. با بختک و رُخ و شبدیز و شیردال و ققنوس و کرم هفتواد و گاو زمین بلند خندیدم و با مارهای ضحاک و مهرگیاه بلند بلند. مطمئنم دوباره و چندباره میروم سراغش.
15
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.