یادداشت آتنا ثنائی فرد
1402/8/13
و این کتاب... این کتاب عجیب. یادمه نیمهشب بود که تصمیم گرفتم دمیان رو بخونم؛ چون یک دوست عزیز گفته بود : «دمیان من رو به درون خودم پرتاب کرد!» و حس میکردم دقیقاً به خوندن همچنین کتابی نیاز دارم. و با خوندن اولین جملهی این کتاب، ترغیب شدم که ادامهش رو بخونم. و بعدها متوجه شدم که کل کتاب یک جورهایی به همین جمله مرتبط بوده. دمیان کتاب خاصیه. نثرش رو مثل شربتی خنک و گوارا میشه نوشید (البته به شرط اینکه با ترجمهی رضا رضایی و نشر افق بخونیدش!)، یا شاید هم مثل یک قطعهی موسیقی درخشان میشه شنید. همهی کلمات به زیبایی کنار هم قرار گرفتن و ریتم و آهنگ خاصی رو ایجاد میکنن که توی هر کتابی نمیتونید پیداش کنید. جدای از نثر، داستان هم سیر بسیار جالبی داره. از همون اول که شروع میکنید به خوندن، حس میکنید با دغدغهها و مسائلی طرفید که همیشه گوشهای از ذهن خودتون هم بوده اما احتمالاً هیچوقت خیلی بهش توجهی نکردید. دمیان سفر سیر و سلوک یک انسانه. اینکه چطور از دنیای پاک کودکی پا به نوجوانی و بعدها جوانی میذاره و چطور عواطف و عقاید و دیدگاهش نسبت به زندگی دستخوش تغییر میشه. خلاصه بگم؛ دمیان کتابیه که شما رو وادار میکنه عمیقتر به خودتون نگاه کنید؛ و شاید یک جاهایی دست از خوندن بکشید و غرق در افکارتون بشید...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.