یادداشت هیچ
1403/5/26
(در اصل نسخه قدیمی اثر از همین مترجم و با نام خاطرات یک جاسوس-1374 از نشر درخشش را خواندم اما چون اینجا متاسفانه خلاف گودریدز فقط با شابک باید کتاب اضافه کرد، روی این نسخه ریویوی قدیمیم را اضافه می کنم. ضمن اینکه در بهخوان نام اثر به جای کالوکائین به اشتباه کالو کائین ثبت شده. ) علمیتخیلی نابی با نام اصلی کالوکاین نوشتهی کارین بویه(1941 ـ 1900) شاعر و رماننویس سوئدی. نویسنده کتاب را تحتتاثیر سفرش به روسیه در سال 1928 و اقامتش در برلین نوشته است. داستان به شکل بازگویی خاطرات از زبان دانشمندی به نام لئو کال روایت میشود. او موفق به ساخت ترکیبی شیمیایی به نام کالوکاین شده است که با ترزیق آن فرد بدون هیچ شرم یا ترسی کوچکترین تمایلات و افکارش را برای دیگران فاش میکند. لئو کال فردی ایدهآلیست و در خدمت سیستم است و با کمال میل کشفش را که نوعی داروی حقیقتگویی است در اختیار دولت میگذارد تا از آن برای بازجویی اشخاص استفاده شود. در رمان 1984 اورول جز ذهن همهچیز زیر نظر دولت است اما در کالوکاین کارین بویه با پادآرمانشهروحشتناکتری مواجهیم که در آن حتی ذهن هم در مشت دولت قرار میگیرد. رمان به مفهوم عشق و فردگرایی و تقابلش با حسد و بیارزشبودن فرد در برابر خیر جمعی میپردازد. در دنیایی که نویسنده خلق کرده فردیت بیارزش است و جامعه ارگانیسم عظیم و مقدسی محسوب میشود که در آن فرد فقط سلولی است که اهمیتش در خدمتی است که به کل ارگانیسم میکند. به اعضای جامعه از سن کم آموزش داده میشود که به دولت تعلق دارند. برنامههای تبلیغاتی بسیاری ترتیب داده میشود تا فرد مشتاق به ایثار و فداکاری برای اجتماع باشد و از منافع فردی خود همواره چشمپوشی کند. از میان جوانان عدهای با عنوان داوطلبان جانباز تربیت میشوند تا جسم و روان خود را برای پیشرفت علمی داوطلبانه در اختیار دانشمندان و پزشکان قرار دهند. زن و مرد به ظاهر برابر هستند اما در واقع زن وسیلهای برای زایش و تحویل نیروی کار به دولت تلقی میشود. همه موظفند به هم مشکوک باشند و کوچکترین نشانهای از نافرمانی را حتی اگر از سوی اعضای خانواده باشد به پلیس اطلاع دهند. زنان و مردان پیوسته تشویق به فرزندآوری میشوند تا نیروی کار به سیستم تحویل داده شود. بچهها از هشتسالگی از خانواده جدا میشوند و برای آموزش به اردوگاههای جوانان فرستاده میشوند. حتی در اتاقخواب چشم و گوش وجود دارد و شهروندان با کمال میل و رضایت وظایف زناشویی خود را در برابر این ابزارهای جاسوسی به انجام میرسانند. و البته با کشف کالوکاین اگر نافرمانی و نارضایتیای در اذهان وجود دارد دیگر از دولت پوشیده نخواهد ماند. رمان بعد از گذشت 78 سال از انتشار همچنان به قدری زنده و ملموس است که به راحتی میتوان همانندیهایش را با زندگی امروز و سیستم به ظاهر آزادش به خوبی درک کرد. نویسنده یک سال پس از انتشار این رمان به علت فشارهای روحی خودکشی کرد. او دوجنسگرا بود. گزیدهها: «همقطاری که هرگز نه پیش خود و نه پیش دیگران نمیپذیرد که فداکاری انجام داده است، سزاوار ارزش بیشتری از همقطار مایوسی است که در بند به اصطلاح فداکاری و ایثار خویش گرفتار است حتی اگر یاس خویش را پنهان کرده باشد.» ــ ص:27 «دولت از فکرهای روشنی که در موقع لزوم به آییننامه چاپ شده تف میکنند، استفادهی بیشتری میبرد.» ـــ ص:118 «اگر علت یا دلیلی برای اعتماد میان افراد وجود داشت، دولت هرگز بوجود نمیآمد. اساس ضروری مقدس وجود دولت، شک و بیاعتمادی دو طرفه و مستحکم ما به یکدیگر است. هرکس که این اصل را زیر سوال ببرد، دولت را مورد شک و تردید قرار میدهد.» ـــ ص:120 بخشی از سخنرانی در باب ساخت فیلمهایی برای تهییج جوانان برای داوطلبشدن برای جانبازی: «هیچکس به طور جدی نمیتواند معتقد باشد که زندگی شخصی به خودی خود ارزش دارد. اگر قرار است ما از ارزش زندگی صحبت کنیم، این ارزش ضرورتا باید مربوط به چیزی باشد که بیرون از فرد قرار دارد. ما کدام روز، کدام ساعت از زندگیمان را جرات میکنیم به خودی خود ارزشمند بدانیم؟ هیچکدام! و من معتقدم که آگاهی از بیارزشی زندگی فرد در درون ما نیرویی خلق میکند که به مراتب قویتر از این هدف عالی است و خواستی است که همهچیز را تحتالشعاع قرار میدهد، به عبارت دیگر، طلوع دولت ـ آگاهی در مغزهای همقطاران است. بنابراین، حاصل رنجی که فیلم تصویر میکند باید ثمرهای ماورای فرد داشته باشد ـ نباید اینطور باشد که از طریق فنای قهرمان یک نفر نجات بیابد، (در این صورت قهرمان میتوانست به جای آن، خود را نجات دهد!) و حتی نباید تعداد نجاتیافتگان اندک باشد، بلکه باید هزاران، میلیونها و ترجیحا تمام همقطاران کشور جهانی نجات داده شوند. اهمیت قائل شدن برای هدف یک جنبهی فردی هم دارد و آن عبارت است از شکوه و افتخار فنایی که به تصویر کشیده میشود. ... قهرمان باید از حضیض ذلت نجات یابد. در مقابل قهرمان، غالبا آدم رذلی قرار داده میشود که انگیزههای خودخواهانه و ضداجتماعی دارد، و دچار وسوسه و فریب شده و از درد و مرگ پرهیز میکند. زشتی حالت او یا دورویی نفرتانگیز او، سستی و بیانضباطی، ترس و بطالت او، در کنار اعمالش باید یک هشدار مداوم باشد، گرچه هرگز نباید در این تیپ بیش از اندازه اغراق کرد زیرا در این صورت نمیتواند همچون خاری در ذهنهای حساس فرو رود که: ممکن نیست تو یکی از آنها باشی؟ وحشت از ترسو بودن، بیافتخار بودن، به مفهوم ذاتی زشت بودن، در حقیقت برای تیپهای قهرمانپرستی که اینجا توصیف کردم، اغلب نیروی محرک قویای بوده است و اینها کسانی هستند که ما باید قبل از همه هدف مبارزه تبلیغاتیمان را روی آنها بگذاریم.» ــــ صص:140و141 «تمدن یعنی زندگی دولتی.» ـــ ص:159 «شاید بشود جهان نوینی را از میان آنهایی که مادرند پدید آورد ـ چه زن باشند و چه مرد، خواه فرزندی به دنیا آورده باشند خواه نه.» ــ ص:207 «عجیب نیست که همهچیز، حتی حقیقت به محض اینکه هدیه نباشند ارزش خود را از دست میدهد؟» ـــ ص:214 «پدر و مادرهای بیمار و معلمین بیمار فرزندانی بیمارتر از خود تربیت میکنند تا جایی که بیماری امری عادی میشود و سلامت امری وحشتناک. از موجودات تنها، موجوداتی تنهاتر و از موجوداتی ترسیده، موجوداتی ترسیدهتر زاییده میشوند.» ـــ ص:215
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.