یادداشت Bêhzad Muhemmedî
1404/1/19
برای خوانندگانی که تازه به مطالعه متون سیاسی روی آوردهاند، این اثر میتواند نقطه شروعی گیرا و تأملبرانگیز باشد و آنها را با مفاهیمی آشنا کند که شاید پیشتر تنها در حاشیه توجهشان بوده است. نویسنده با تمرکز دقیق بر «دگراندیشان»، این مفهوم را چنان تشریح میکند که بهسختی از ذهن خواننده بیرون میرود. پس از مطالعه این اثر، ناخودآگاه خود را در حال کاوش برای یافتن دگراندیشان در پیرامونم دیدم—شاید این کتاب چنین تأثیری بر دیگر خوانندگان نیز بگذارد. یکی از جنبههای برجسته کتاب، تأکید بر امکان نافرمانی در سطوح مختلف اجتماعی است. نویسنده استدلال میکند که هر فرد، صرفنظر از جایگاهش، میتواند به شیوهای در برابر ساختار قدرت مقاومت کند: از معلمی که آگاهی انتقادی را در دانشآموزانش پرورش میدهد، تا کارمندی که از مشارکت در تبلیغات رسمی سر باز میزند، یا حتی کاسبی که حضور در رویدادهای حکومتی را نادیده میگیرد. این اقدامات بهظاهر جزئی، از دید نویسنده، ظرفیت آن را دارند که بهتدریج بنیانهای نظام را تضعیف کنند—ایدهای که هم ساده و هم عمیقاً چالشبرانگیز است. در این راستا، مطالعه رمان شهری با میلههای آهنی اثر مارک پئیر را پیشنهاد میکنم که نهتنها مکملی جذاب است، بلکه به روشنتر شدن این مفاهیم کمک میکند. بخش دیگری که شایسته توجه است، تحلیل نویسنده از نظامهای پساتوتالیتر است. او نشان میدهد که این نظامها از منظر بیرونی، منظرهای از نظم و عدالت را به نمایش میگذارند، اما از درون، شکاف میان ظاهر و واقعیت آشکار میشود: فساد، پنهانکاری و تناقضهایی که تنها از نزدیک قابل درکاند. این توصیف برایم انعکاسی از تجربه زیسته بود و بهخوبی آن را درک کردم. با این حال، اثر بدون نقص نیست. در برخی بخشها، استدلالها و توضیحات بیش از حد تفصیلی میشوند و برای خوانندهای که پیشزمینه گستردهای در علوم سیاسی ندارد، ممکن است سنگین و کند به نظر برسند. این ویژگی میتواند بهویژه برای خوانندگان عادی و غیرمتخصص، مانعی در برابر مطالعه روان ایجاد کند.
(0/1000)
نظرات
1404/1/20
یادداشت ارزشمند شما را با عشق و علاقه خواندم. عنوان این کتاب برای من خیلی عجیب است مثل اینکه بنویسند سواد بی سوادان یا هنر بی هنران یا ادب بی ادبان.همچنین سالها مطالعات بسیار اندک من در حوزه جامعه شناسی سیاسی و تاریخ و فلسفه سیاسی ، تا اینجا من رو به این جمع بندی رسونده که قدرت اجتماعی ، تک ساحتی و تک قطبی نبوده و نیست یعنی مجموعه یی از قدرت ها که با هم ترکیب می شوند قدرت اجتماعی را به وجود می آورند نقش قدرت اقتصادی واقعا خیلی خیلی محوری و اساسی است که بقیه قدرت ها را هم جلب و جذب و یک کاسه می نماید. در هر حال از مطالب بی نهایت مهم و ارزشمند شما سپاسگزارم
1
1
Bêhzad Muhemmedî
1404/1/20
1