یادداشت کتابفام
1404/4/14
۱۵۹ صفحه در ۲ ساعت و ۳۰ دقیقه موضوع اصلی داستان این رمان خودآگاه آوانگارد روایتیست نسبتن صریح از مرگ مادر راوی. یک زیرمتن شامل مشاهداتی احساسی در مورد رویداد مرگ مادر که به شکل علامتهایی تصادفیست. رمان در بیمارستان هولناکی آغاز میشود که مادر درش بستریست با پرستارانی که تمایلات جنسیشان در یونیفرمهای تنگ و چسبانشان به سختی محدود شده است و پزشکی که تنها راه حل درمانیاش مرگی زودرس برای مادر در بستر افتاده است که به گمانش مادر، به این راحتیها نخواهد مرد... و داستان از آنجایی شکل میگیرد که پس از مراسم تدفین، روح مادر بر راوی حاضر میشود و بهشدّت مدعی میشود که نمرده است و توصیفهای توهمآمیز "مادر" از زندگیاش بهعنوان یک دختر و زن جوان با فلشبکی دردناک و واقعی از زندگی در بیمارستان، در کنار هم قرار میگیرند. «استرهازی» که به خاطر موضوعهای بحثبرانگیزش شناخته میشود، در این کتاب به مضمون کلاسیک «مرگ والده» چرخشی اصیل و مبرّز میدهد و استادانه نقلقولهایی از کامو، بارتلمی، پولس قدیس و بسیار کسان دیگر به هم میآمیزد و در مضمون مدّنظرش، تنوعی سرشار میآفریند. «مرگ در آغوش واژگان» با فضای عمیقن تکاندهنده، کنایهزنی بازیگوشانه به خود و هجو و فانتزی باروکیاش، اثریست ماهرانه که رابطهی تأثرانگیز میان مادر و پسر را تا سرحدّ افسانه بالا میبرد. «مرگ در آغوش واژگان» مانند دیگر کتابهای او، نشئتگرفته از زندگیاش در یک کشور کمونیستی و پساکمونیستی است. این کتاب که برآمده از تجربههای شخصی وی بهشمار میرود، در به جهانی میگشاید که با زندگی هرروزهی ما از زمین تا به آسمان متفاوت است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.