یادداشت پیمان قیصری

شنل پاره
        داستان کتاب از زبان دختری به نام ساشا در دو بخش کلی روایت میشه. بخش اول در زمان کودکی و در روسیه هست و در ابتدای کتاب مادر ساشا در اثر بیماری می‌میره؛ «مادرم در درمانگاهی سرد و خلوت در پترزبورگ مرد. در عرض دو ماه، زندگی ما زیر و رو شد، و خودمان نیز.» و تنها دلخوشی ساشا میشه خواهر بزرگ‌ترش. ضربه‌ی دوم پس از مرگ مادر، عاشق شدن و به نوعی ازدواج خواهرش بود. اما در بخش دوم ساشا با پدر به فرانسه مهاجرت کرده و با عمه‌ش زندگی می‌کنه در حالی که هیچ لذتی از زندگی نمیبره و حتی خودش رو لایق لذت بردن نمیدونه. کتاب کوتاهه، اون حرفی که میخواد در خلال داستان بزنه هم جالب و مهمه اما اونقدری که باید جذاب نیست و این برای یک کتاب با حجم کم اصلا چیز خوبی نیست. در مجموع میتونم بگم کتاب متوسطی بود، خیلی متوسط
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.