یادداشت فاطمه

فاطمه

فاطمه

2 روز پیش

        واقعااا یکی از بهترین ها بود هر جلدش اتفاق جدیدی میفتاد که واقعا مغز ادمو درگیر میکرد. داستانش در مورد پسری نوجوانیه که وقتی چشم باز میکنه داخل یک آسانسور آهنیه و هیچی از گذشته یادش نیست. این داستان واقعا کاری میکنه که کسی که داره کتاب رو میخونه همون قدر استرس بکشه. داستان از جای جالب میشه که توماس پسر داستان ما میفهمه خودش هم یکی از کارکنانی بوده که ادمارو به اون منطقه میفرستاده و حالا براش سوال بوده که چرا خودش هم اومده؟...
      
5

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.