یادداشت ملیکا🌱

ملیکا🌱

ملیکا🌱

1403/12/11

        بسم‌الله.

کتاب حاضر با عنوان "شیعه" دربردارنده‌ی سه دفتر است:

دفتر اول؛ شیعه یک حزب تمام، سخنرانی شریعتی در آبان ۱۳۵۱. دکتر در این کتاب و در این دفتر، بیش از پیش به تشیع مسئولیت‌آور و حرکت‌زا و به اصطلاح خودش تشیع علوی در برابر تشیع صفوی می‌پردازد و این‌جا دیگر تشیع را یک "حزب" می‌داند با تمام ویژگی‌های آن. 
"امّت یک جامعه فکری و گروه اعتقادی در حال حرکت، در راه مشترک و با رهبری آگاهانه اعتقادی امامت و برای مردم و در جهت خدا است‌." این امّت، یک حزب است که مبتنی بر دو اصل امر به معروف و نهی از منکر است. امّتی که در آن هر فردی، رهبری و الگویی و نمونه‌ای برای بقیه است! و در نهایت آن جامعه به‌عنوان الگویی برای دیگر جوامع. دکتر برای این حزب، ایدئولوژی، هدف یا رسالت، شعار، پایگاه طبقاتی، جهت‌گیری طبقاتی، جهت‌گیری سیاسی، سنت مبارزه، استراتژی و تاکتیک را برمی‌شمارد و دوران ائمه را مثال می‌زند که هریک چه روشی را اتخاذ نمودند (یکی خلیفه شد و یکی صلح کرد و یکی خون خود را نماد مبارزه قرار داد و یکی ولیعهدی خلیفه جور را پذیرفت تا پیام خود را به گوش همگان برساند و...) تا به دوره غیبت می‌رسیم که دوره‌ای است که استمرار رهبری مبارزه امت که قبلا تا دوازده نسل از طرف فرماندهی انقلاب تعیین شده بود حال به خود مردم شیعه منتقل شده تا عالم‌ترین و عادل‌ترین رهبر را از بین خود برگزینند و او، که نائب امام است، رسالتی نیز مانند پیامبران و امامان دارد و باید مردم را همانند پیامبران و امامان در برابر جور و ستم و حکام ظلم بشوراند.

دفتر دوم؛ نقش انقلابی یاد و یادآوران در تاریخ تشیع، سخنرانی دکتر در شهریور ۱۳۵۱. در این سخنرانی دکتر به مفاهیمی آشنا با بیانی نو و تازه می‌پردازد که بسیاری از آنها الحق که قابل تامل است؛ بعض مفاهیم اسلام و شیعه را شاید روشنفکران ارتجاعی و کهنه بدانند اما به عقیده دکتر که هر اصلی و اتفاقی را باید متناسب با ظرفیت زمانه خود ارزیابی کرد، آن مفاهیم اتفاقا بسیار متعالی و نیرومند است. مثلاً این‌که چرا شیعه در هر موقعيتی و حتّی در مراسم ختم آشنایانش و مواردی به ظاهر بی‌ربط، گریزی به صحرای کربلا می‌زند؟ یا چرا گاهاً کربلا، در مقابل حج قرار داده می‌شود و بعضی ترجیح‌شان رفتن به کربلاست تا حج؟ یا دکتر به مسئله تقیه می‌پردازد و تقلید و شهادت و تعزیه امّا به بیانی نو.
یکی از بحث‌های خوب این کتاب "حرمت موسیقی یا غنا" است. گویی در آن زمان بعضی مجتهدان به کلی موسیقی را حرام می‌دانسته‌اند و شریعتی در این گفتار تفکیکی بین غنا و موسیقی اصیل و احیاکننده قائل می‌شود و به دلایل تاریخی آن می‌پردازد با ذکر خاطراتی از صدر اسلام که در گفتار پیامبر اسلام چگونه "شعر" هم مذمت شدید می‌شود هم تشویق و تایید؟ و در پایان به رسالت شیعه امروز می‌رسد، در قدیم شیعه نیاز به یادآوری و مدح و ذکر نمادهای خود داشت چون دستگاه خلاقت دائما در تکاپوی به فراموشی سپردن شیعه و عاشورا و علی و اهل بیت بودند اما از صفویه به بعد، حال خود خلیفه شیعه است و به زنده‌نگه‌داشتن یاد این مفاهیم می‌پردازد اما چگونه؟ اشرافیت صفوی تنها "نقاب تشیع" زده است. امروزه شیعه دیگر نیازی به طرح واقعه ندارد بلکه باید واقعه را تحلیل کند. دیگر "یاد" رسالت نیست، "شناخت" رسالت است. تنها "محب" بودن از ما یک شیعه مسئول آگاه نخواهدساخت... به قول دکتر: " پیش از صفویه شیعه وقتی نام محمد را می‌شنید حق داشت بپرسد: کدام محمد؟ و پس از صفویه شیعه وقتی یاد حسین را می‌شنود باید بپرسد: کدام حسین؟
که حقیقتا این بحث در زمان امروز ما و جمهوری اسلامی بسیار کارآمد است چرا که انبوه روضه‌ها و مراسمات و اربعین و جشن چندکیلومتری و... به راحتی و سهولت برگزار می‌شود اما نتیجه‌ی آن بعضا از روح انقلابی تشیع بسیار دور است...

دفتر سوم؛ مسئولیت شیعه بودن، سخنرانی دکتر در آبان ۱۳۵۰. تشیع صفوی در برابر تشیع علوی که مسئولیت‌زاست و دردسر ایجاد می‌کند (!) به دنبال راه‌حل‌هایی به اصطلاح برای پیچاندن خدا و مذهب و دین است! "به‌جای شناختن پیامبر اسلام و گوش سپردن به سخنان او و به‌جای شناختن علی و زندگی‌اش و خواندن و فهم نهج‌البلاغه‌اش، حبّ‌شان را بگیر و شناخت‌شان را رها کن! چرا که حب علی ناشناخته، ایجاد مسئولیت نمی‌کند!"
این سخنان اکنون انگار پررنگ‌تر هم شده و گویی ما شیعیان، علی و دیگر ائمه را قدیسی ساخته‌ایم که هرازگاهی به حرم‌شان رفته و لذتی ببریم و تفریحی هم که هست و روضه‌ای برویم و به زور اشکی بریزیم بلکه در ترازوی عدل خداوند دست ببریم و همه‌ی کاستی‌ها و تنبلی‌های خود را جبران کنیم چرا که از پذیرفتن مسئولیت می‌ترسیم. می‌ترسیم که رفاه و آسایش و موقعیت خود را از دست داده فلذا به روضه‌ای بی‌سروته و حرمی قناعت می‌کنیم و به همان زندگی انگل‌وار خویش ادامه‌ می‌دهیم.😊 این شیعه بی‌مسئولیت در برابر شیعه بامسئولیت:
که در برابر باطل "نه" می‌گوید (همانند نه گفتن علی در شورای شش نفره تعیین خلیفه بعد از عمر، که در برابر درخواست عبدالرحمن بن عوف گفت) بدون هرگونه مصلحت‌اندیشی!
شیعه بامسئولیت هر روز را عاشورا و هر قطعه از زمین را کربلا می‌بیند و خود را مسئول در برابر همه.
بیش از همه انسان‌ها (چون مسلمان است) و بیش از همه برادران مسلمان (چون شیعه است) در برابر اشرافیت و اختناق و ستم‌پذیری و پول‌پرستی و غصب و تبعیض و زر و زور و بهره‌کشی و اختلاف طبقاتی، سازش‌ناپذیر و مبارز ماندن...
تربیت خانواده‌ای همانند خانواده‌ای که در آن علی پدر است و فاطمه مادر و زینب دختر و حسین پسر!
و در نهایت، علی را نه چون بتی پرستیدن، که چون راهبری پیروی کردن و در یک کلمه: علی‌وار بودن و علی‌وار زیستن و علی‌وار مردن...
      
67

10

(0/1000)

نظرات

یادداشت قابل‌تأملی بود. خدا قوت.
1

1

ملیکا🌱

ملیکا🌱

1403/12/11

ممنون از توجه شما.🌿 

1

هانیه

هانیه

1403/12/11

عالی بود.👌🏻☺️

0