یادداشت زهرا ساعدی
1404/4/7
داستان در مورد پسر نوجوانی است که بیگناه به اردوگاه تعلیم و تربیت نوجوانان بزهکار فرستاده میشود و مجبور میشود کارهای فیزیکی سخت انجام دهد یا در واقع گودال بکند و با بچههای دیگر هم ارتباط بگیرد. آدمبزرگهای اردوگاه هم همه نادان و تا حدی بدجنسند. از طرفی موازی داستان جد این نوجوان و خلافکاری حرفهای را میخوانیم که به امروز نوجوان مرتبط میشوند. پایان قصه خوش است که یکی از نکتههای موردعلاقهی من در داستانهای نوجوان است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.