یادداشت سید محمد بهروزنژاد

                منتظر خواندن یک داستان بلند بودم ، به همین خاطر بعد از خواندنش  احساس خسران کردم.
اما کمی که فکر کردم دیدم بد چیزی نبود ، فقط داستان نبود.
نمی دانم از کجا این تصور در ذهنم شکل گرفته بود . فکر کنم در مقدمه اش آمده بود. به هر حال اسم داستان گذاشتن روی خیلی از آثار ظلم به مخاطب و شاید حتی نویسندست.
(گاهی ناشرها همچین اسم هایی می گذارند)
در واقع تأملات یک نویسنده سیاهپوست در قلب تبعیض نژادی بود که شکل روایت گرفته بود . 
کندوکاوی در هویت پیچیده  سیاهپوست های آمریکایی.
یک چیزی مثل "خروج اضطراری"  از "اینیاتسیو سیلونه " که درباره تجربیاتش از حضور در حزب های کارگری ست و آن هم روایت گونه است.
 اگر با دید داستان بخوانید شعارزده حساب می شود اما به دید نظرات شخصی نویسنده اطلاعات خوبی دستگیرتان می شود.
حتما با دید ناداستان ، بار دیگر می خوانمش .
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.