یادداشت صَعوِه
دیروز
3.6
20
من به تعداد زیادی کتاب سه ستاره دادم تو این مدت. نمی دونم چرا. همشون یه تجربه برای من نساختن اما نقطه اشتراک همشون این بود که ضربه هاشون کافی نبودن واسم. حالا اینکه چرا یهو دلم خواست با این حرف شروع کنم خودمم نمی دونم. کتاب جالبی بود. دستور پخت های بسیار خاص و جدیدی داشت که احتمالا به ذائقه ما ایرانی ها هم خوش بیاد؛ شیرین و تند اکثرا و تقریبا همیشه با گوشت:)) به عشق در یک نگاه و اینکه تا آخر عمر بمونه به هیچ عنوان باور ندارم و به نظرم مسخره و غیرواقعی می آد. از نظرم فرایند پیوسته نیازه برای درک این مفهوم ولی جای بحث در موردش اینجا نیست. و برای همینم عمده داستان به نظرم بی معنی بود. قشنگ بود اما واقعیت نداشت. اغراق آمیز می شد گاهی و آدم تکلیفش رو با ژانر کتاب نمی فهمید. نکات مثبتش جزئیات زیاد و جذابی بودن که در حین درست کردن غذاها توضیح داده می شد. فضاسازی رو به نظرم نویسنده خیلی خوب انجام داده بود و راحت می تونستی خودت رو کنار ماما النا؛ هر کدوم از خواهرا؛ خدمتکارا یا مردا ببینی. با سرنوشت دکتر جان مفلوک گریم گرفت. دوست داشتن یک طرفه چیز غم انگیزیه و برای توضیحش هم همین جمله بسه. در کل بعد از مدتی رمان نخوندن تجربه خوبی بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.