یادداشت محدثه ز

محدثه ز

محدثه ز

1404/4/11

        "انسان از جنس آب است وبه آب باز می‌گردد... فرزند پاک دریارا به آب می‌سپاریم... باشد که در بهترین کالبدها از آب برخیزد و به میان ما بازگردد..."

کتاب حال و هوای پساآخرالزمانی داره، پشت جلد کتاب نوشته شده علمی‌تخیلی است اما به نظر من بیشتر یک ملودرام با چاشنی سورئاله. 
"گاهی اوقات کاری نمی‌شود کرد. مثل الان... مثل سی سال پیش یا حتی صد سال پیش... قدرت حرف اول و آخر را می‌زند و حقیقت ما در معادلات قدرت به حساب نمی‌آید... حامی خوب می‌دانست چطور آیین من‌درآوردی‌اش را همه‌گیر کند... هیچ آیینی بدون پشتوانه قدرت دوام نمی‌آورد. آن هم قدرت اقتصادی!"
لوکشین (محل وقوع داستان) در ایران است، انسان‌هایی که از "مه بزرگ" جان سالم به در برده‌اند حالا روی کشتی‌ها و جزایر با قوانینی جدید زندگی می‌کنند. به نظرم ضحی کاظمی وضع کنونی کشور و ضعف‌ها و... رو با خودش آورده روی کشتی نوح و برامون باران‌زاد رو خلق کرده!
کتاب از لحاظ شخصیت پردازی قویه و من کاملا می‌تونستم با فضای کلی ارتباط برقرار کنم. یه ویژگی خوب این کتاب اینکه اوایل فصل‌ها کوتاه‌تره و خواننده رو ترغیب می‌کنه به ادامه دادن و بعد هر چی بیشتر در داستان غرق می‌شیم متناسب با آن فصل‌ها کمی بلندتر میشه.
ویژگی بعدی کتاب قهرمانشه! آدمی که مثل ماست ترس‌ها و ضعیف‌هایی داره، تقابل بین عقاید و احساسات تیرداد و تلاش‌ش برای پایبندی به آنچه که بهش باور داره برام خیلی جذاب بود.
یه نقد از باران‌زاد خوندم که میگفت این کتاب خیلی کم علمی تخیلیه و تکنولوژی و... آینده رو نداره. راستش به نظرم این نقد به کتاب وارد نیست چون با توجه به سیر داستانی علت‌ش کاملا توجیه پذیره و البته من فکر میکنم یه روزی میرسه که انسان‌ها از هرچی تکنولوژیه می‌بُردند!
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.