یادداشت Alireza Yoonesi

        اثر پربار است و حاوی نکات آموزنده در ابعاد فردی، اجتماعی و آکادمیک.ترجمه هم عالی بنظر می‌رسد اما برغم آموزنده بودن، فرض نویسنده اینست که اندیشه اندیشمندی را باید پذیرفت که زندگی پیامبرانه‌ای داشته باشد. شخصاً نمی‌دانم اساس تفکر نویسنده به کدامین نحله بازمی‌گردد اما بعنوان کسی که کانت را می‌پرستد، ادعا می‌کنم جایی که کانت مسیر را اشتباه رفته و به آن مسئله‌ای که خود گفته وفادار نبوده، مستند به عقل می‌توانم فعل کانت را نقد، نقض و از آن احتراز  کنم. اگر بنای حذف افراد مستند به آنچه نوشته‌اند را بگذاریم، با میمون‌ها یکی می‌شویم. هایدگر را بخوانید، کانت و امام محمد غزالی نیز. قرار نیست گرته اندیشه کسی را بردارید، مطالعه سر را به‌زیر می‌کند و اندیشیدن را به شما می‌آموزد. حقیر،  امروز بسختی می‌توانم مستند به «وصف حیوانی بود بر زن فزون / دفتر پنجم مثنوی،» مولوی را زن‌ستیز و النتیجه مردود اعلام کنم. بااینکه ادله نویسنده محترم در تبیین تداوم حیات سامی‌ستیزی پساهیتلری متقن است، این اتقان دلیلی‌بر مطالعه نکردن یا حذف یک اسکالر، بشیوه‌ای که در کنسل کالچر غربی می‌بینیم، چون اشمیت یا فرگه نبوده، به عقیده حقیر، کودکانه است. از مسائل اندیشه‌ورزی که گذر کنیم، برخی استدلال‌های فرعی نیز بطورکلی صحیح نیستند. برای مثال، بااینکه این مثال از خود نویسنده نیست اما نویسنده در مقام تأیید منطوق خود از آن بهره می‌برد، اصح نیست که لایبنیتس را شروع تحدید قدرت الهی و گذار از اشعری‌مسلکی بدانیم چراکه مسیحیان متقدم (احتمالاً قرون ۴ و ۵) ذات الوهی را ناتوان از فعل گناه می‌دانستند؛ و مفروض است نویسنده هیچ اطلاعی از اسکالرهای شرقی ندارد و بر وی حرجی نیست. توصیفات فضائی عمدتاً خسته‌کننده است و از حس و حال یک محتوای حرفه‌ای می‌کاهد. در کل، کتاب خوبی است و از مطالعه آن لذت بردم. پنج از پنج.
      
10

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.