یادداشت Amen gh
1404/5/3
این کتاب شرح حال جامعه ای کوچک از ایران است از زبان یک معلم که اولین معلمی هست که وارد آن روستا شده است. در این جامعه کوچک نه حرف از حجاب است و نه حرف از دشمنی با آمریکا و اسراییل و نه حرف از گله داشتن مردم از فقر و نداری. این جامعه دچار مرض ناآگاهی و تسلیم در برابر زور است بحث قوی و ضعیف است مملکتی که هر کس به کوچکترین نون و نوایی برسد هر چه تواند بر زیر دست خود ظلم می کند. ارباب بر رعیت ، سرهنگ بر سرباز ، معلم بر هر زن بی سرپرست، فرزند یکی از سربنه که بر دختر چوپان . یعنی جامعه ای که نفتشان به تاراج می رود و گرسنگی شان هیچ تغییر نمی کند و اجنبی آقا بالاسرشان می شود که دیگر طاقت این یکی را نمی آورد. جلال چه زیبا و با زبان ساده مردم روزگار خودش را وصف کرده است
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.