یادداشت علیرضا فراهانی
2 روز پیش
اینگونه مینویسم که در دنیای سیاست نظری همیشه حسین بشیریه آثار و مقالاتش قابل توجه بوده و هست. چند سالی میشود که بشیریه با نگاهی متفاوت و منتقد نسبت به آثار خویش و شرایط نوی جامعه ایران دست به نوشتن زده است. کتاب از حجم کمی برخوردار است به همین دلیل به راحتی قابل مطالعه است و متن از کشش خوبی برخوردار است به خصوص از نیمهی کتاب به انتها. این کتاب در ادامه کتاب قبلی نویسنده و در همان افق قرار دارد. اثر پيشين او با عنوان «احياي علوم سياسي: گفتاري در پيشه سياستگري» منتشر شده است. بشيريه در آن كتاب با نقادي وضعيت رشته علوم سياسي در دنياي كنوني بر ضرورت بازگشت به بنيادهاي اين شاخه معرفتي به عنوان يك دانش عملي تاكيد داشت و كوشيد نشان دهد كه پيشگامان معرفت سياسي از افلاطون گرفته تا ماكياولي، سياست را به عنوان پيشهاي عملي براي تغيير جهان در راستاي نيل به سعادت و بهروزي بشر در نظر داشتند. حالا او در كتاب حاضر با هدف بسط و تداوم اين ديدگاه تلاش دارد، دانش سياسي را به عنوان دانشي چارهانديش و آسيبشناس عرضه كند. بخش نخست با عنوان بنيادهاي نظري خود شامل 3 فصل است: دانش آسيبشناسي سياسي، آسيبشناسي سياسي و انديشه آرمان شهري و آسيبشناسي سياسي و تمثيل پزشكي و بخش دوم با عنوان برخي آسيبهاي سياسي از اين فصول تشكيل شده است: آسيبشناسي مشروعيت سياسي، آسيبشناسي كارايي سياسي و آسيبشناسي فرهنگي سياسي و آسيبشناسي نظم سياسي. بشيريه در فصل آسيبشناسي فرهنگ سياسي به پديده مردمفريبي، انفعال سياسي و احساس كهتري ملي ميپردازد و در فصل آسيبشناسي نظم سياسي 3 موضوع را مطمح نظر قرار ميدهد: 1- جنگ داخلي، 2- كشمكشهاي قومي و 3- آيا انقلاب آسيب است يا درمان؟ اساس استدلال نظري كتاب كه ميتوان آن را مبناي كتاب پيشين هم خواند، ارتباط و پيوستگي انضمامي «بايد»ها از «است»هاست. چنانكه ميدانيم در قرون جديد به ويژه پس از انتقادهاي اساسي ديويد هيوم، انديشه جدايي منطقي ميان «است» از «بايد» يا به عبارت ديگر گزارههاي توصيفي از گزارههاي تجويزي مبناي بسياري از انديشهها قرار گرفت. (در ایران هم عبدالکریم سروش به صورت متناوب در آثار خویش از این اندیشه با دلایل کافی دفاع می کند) به طور خلاصه و سادهسازي شده، ديدگاه هيوم آن بود كه به لحاظ منطقي از كنار هم گذاشتن بيشمار گزاره توصيفي («است»دار) نميتوان گزارهاي تجويزي («بايد»دار) استنتاج كرد بنابراين از توصيف وضع امور واقع نميتوان به اين نتيجه رسيد كه چه بايد كرد و چه نبايد. بشيريه بدون اشاره صريح به هيوم و مباحث دامنهداري كه او مطرح كرده، تنها در حوزه انديشه سياسي به انتقاد از اين ديدگاه ميپردازد و معتقد است كه دستكم در دانشهاي عملي مثل علوم سياسي، هدف نهايي ترجيح دادن و ارزشگذاري و سوق دادن انسانها به يك وضعيت خاص و پرهيز از وضعيت ديگر مد نظر است و بنابراين دستكم در اين علوم نميتوان از جدايي كامل «است» از «بايد» دفاع كرد به عبارت ديگر مطابق اين ديدگاه، دانش سياسي در نهايت بايد به انسانها دستورالعملي تجويزي همچون يك نسخه پزشكي ارايه كند. در ادامه از همينجاست كه بشيريه از استعاره دانش پزشكي به عنوان يك دانش عملي و شبيهسازي علوم سياسي با آن بهره ميگيرد و معتقد است كه در علوم سياسي نيز ميتوان بلكه بايد از آسيبشناسي بهره گرفت؛ به عبارت ديگر از ديد بشيريه «دانش سياسي آسيبشناس و چارهانديش است و معاينات تجربي يا عملي را در راه از ميان برداشتن آسيبهاي جامعه به كار ميبرد». خلاصه آنكه حسين بشيريه كه بسياري به درستي او را بنيانگذار اصلي و راستين جامعه شناسي سياسي علمي و دقيق در ايران ميخوانند، در كتاب «از اينجا تا ناكجا» مسير كتاب پيشين يعني «احياي علوم سياسي» را ادامه ميدهد، يعني كتابي موجز و مختصر و مفيد با نثري دلكش و روان نوشته كه تنها به كار دانشجويان و پژوهشگران علوم سياسي و علوم اجتماعي نميآيد و مخاطب عام ميتواند با مطالعه آن دريابد كه بالاخره حرف حساب يك صاحبنظر در علوم سياسي چيست، كارش چيست و به چه دردي ميخورد؟ به عبارت ديگر با مطالعه آثار اخير بشيريه به سادگي درمييابيم كه چرا در روزگار وانفساي كنوني بيش از هر زماني به علوم سياسي به عنوان يك حكمت عملي نيازمند هستيم، دانشي انتقادي، تجويزي و درمانگر كه به تفسير جهان بسنده نميكند و در پي تغيير آن است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.