یادداشت آریانا سلطانی

        تاریخ مختصر اسطوره
نوشته کارن آرمسترانگ
ترجمه عباس مخبر

.
بشر، در طول تاریخ و تمدن مکتوب و گاه منقوش خود، چه بر کتیبه های باستان و چه بر دیوار غارهای دوره های کهن سنگی، به اساطیر و دید اسطوره ای نیازمند بوده است.
نیاکان ما در مواجهه با جهان لایتناهی و ناامن، با تعریف اسطوره نوعی استعاره همه فهم برای تعریف مرگ و زندگی، و فرار از اضطراب چالش های ژرف خود ارائه میدادند.
امروزه اسطوره در مفهوم مدرن و آکادمیک خود، با تعاریف منطقی و خردگرایانه به اموری غیر واقعی بخش بندی میشود؛ اما در گذشته اسطوره، الهیات اسطوره ای و استعاره های تبیین کننده جهان شناختی ابناء بشر، امر قدسی و آیین و اخلاقیات رایج میان مردم، نوعی نیاز به درک و همدلی و تعاون اجتماعی و فردی محسوب میشد.
کارن آرمسترانگ در این کتاب از دید علمی به تفاوت میان اسطوره و خرد علمی (میتوس و لوگوس) و همچنین بخش بندی اساطیر به ادوار کهن سنگی، نوسنگی، تمدن های اولیه، دوره محوری و سپس رنسانس و عصر حاضر می‌پردازد.

.
“شاید از جهات مادی پیچیده تر شده باشیم، اما به لحاظ معنوی از دوران محوری فراتر نرفته ایم: به دلیل سرکوب میتوس شاید حتی عقب‌گرد هم کرده باشیم. ما هنوز هم در آرزوی فراتر رفتن از محیط بلاواسطه خود و ورود به یک ساحت وجودی ‘تمام وقت’ و فشرده تر به سر میبریم. ما سعی میکنیم با استفاده از هنر، موسیقی راک، مواد مخدر و یا چشم انداز بزرگتری از زندگی در فیلم ها به این بعد وارد شویم.”94ص.
.
آرمسترانگ نمایان میکند که چگونه پس از رنسانس، غرب با خردگرایی و توسعه مکانیک و علم، و فاصله گیری از معنویات میتوس( گاه حتی فقدان وجود حس همدردی.) در حال زدودن بخش عظیمی از امور عاطفی سرشت بشر، به سوی ورطه بی عاطفه و افسرده کننده ای از خالی بودن معنا در مدرنیته میرود؛ همچو سرزمین بی حاصل جوویس.
او ادبیات و هنر را تنها مدافع این وضعیت دانسته و این معنا باختگی جهان مدرن را ثمره خردگرایی مطلق میداند.

در پناه خرد.
      
19

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.