یادداشت محمدحسین افشار

        اول خوندن این کتاب، تصورم این بود که این هم یک رمان دیگر از تولستوی هست. ولی بعد از خوندن چند صفحه فهمیدم که اشتباه می‌کردم.
اعتراف، یک واگویه تفکرات تولستوی هست. او در این کتاب دارد با مخاطب خودش حرف می‌زند. که البته بهتر است بگویم که دور تفکر می‌کند و این فکر را بلند بلند می خواند. 
تولستوی در «اعتراف» قدم به قدم با مخاطب خودش پیش می‌رود و اول همه چیز را انکار می‌کند و ایمان و خدا را کنار می‌گذارد و سپس بر می‌گردد و همه چیز را قبول می‌کند. ولی همان‌طور که در یادداشت آنا کارنینا اشاره کردم، تولستوی خدا را قبول می‌کند چون دلیلی بر قبول نکردن پیدا نمی‌کند و به نظرش همه چیز در این دنیا با بودن خدا همراه است و دنیا به نظر می‌آید که خدا دارد. ولی می گوید که نمی‌توان خدا را اثبات کرد.
و خب در همان یادداشت هم گفتم که دلیل این نقص در کلام تولستوی، این است که توفیق شنیدن کلمات ائمه ما شیعیان را نداشته است.
دو نکته جالب:
۱. به نظرم اعتراف، خلاصه تفکرات تولستوی در طول عمر اوست. و به همین دلیل بسیار با ارزش است. یک وقت اگر به سرتان زد و خواستید از این کتاب‌های بیهوده روانشناسی زرد بخوانید، حتما رها کنید و به جایش اعتراف را بخوایند
۲. فرض کنید یک نفر یک مقاله بنویسد و سپس، از روی آن مقاله یک رمان بنویسد. در اینجا آن مقاله اعتراف است و آن رمان آنا کارنینا. در آنا کارنینا، «لوین» همان تولستوی خودمان است:)))
      
25

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.