یادداشت کوثر دماوندی
1401/3/13
داستان راجع به یک روستا یا دهکده کوچک ، تقابل کشیش این دهکده و شهردار که کمونیست هستش، و مجسمه مسیح ک در محراب کلیسا وجود داره فضای داستان طنز؛ و نثرش روون هستش؛ اول هر قسمت تصویر سازی های غلامعلی لطیفی وجود داره که خوندن رو لذت بخش تر میکنه، ادم های قصه ساده دل هستن، شهردار کمونیست کم سواد ؛ زود جوش میاره اما قلب مهربانی داره، مجسمه مسیح همه جا نقش یک فانوس راهنما رو داره و به قول نویسنده مسیح در حقیقت وجدان دون کامیلو هستش، کاش در دنیای واقعی هم اختلافات سیاسی اینقدر ساده ازش گذشته میشد. خوشحالم این کتاب خوندم و خیلی دوسش داشتم. فراموشتون نمیکنم دون کامیلو، په پونه و مسیح ❤
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.