یادداشت آیدا، کتابخوار اکسوپلنت
1402/7/24
وقتی داشتم نظرات کتاب میخوندم دیدم نود درصد نظرات منفیه و راجب ابدوغ خیاری بودن کتاب حرف میزنن. ولی از نظر من ، بی نهایت کتاب قشنگی بود و من واقعا کتابشو دوست داشتم.کتاب درمورد ی دختری به اسم لوییزا کلارک بود که در یه خانواده ی فقیر زندگی میکرد و به پیشنهاد دوست پسرش پاتریک پرستاری پسری به اسم ویل که طی یه تصادفی از گردن به پایین فلج شده بود رو به عهده گرفت. اوایل داستان طبق تصور هممون برای لوییزا واقعا سخت بود که بدرفتاریای پسری که تحت فشار جسمانی و روانی بود رو تحمل کنه اما بعدش کم کم یادگرفت که درمقابل ویل باید چیکار کنه. اگه بخوام کتابو خیلی کوتاه توضیح بدم یک عاشقانه ی تلخ ولی زیبا بود! بنظرم جوجو مویز واقعا کتابو عالی و واقعی تموم کرد و اگر اینجور تموم نمیکرد ارزش کل کتاب از بین میرفت. برای تخیلی شدن کتاب بنظرم وقتی نویسنده ای یک کتابی مینویسه که ژانر تخیلی رو شامل نمیشه کتاب باید جوری باشه که با عقل جور دربیاد و تو زندگی واقعی امکان اتفاق افتادنش باشه ، جذابیت کتاب اونجایی بود که انگار میدونستی قراره چی بشه اما بازم ترغیب میشدی بخونیش و از کنار گذاشتن کتاب حتی برای لحظات کوتاه خودداری میکردی و با اینکه حجم کتاب تقریبا زیاد بود اما انقد روان و دلنشین بود که اصلا متوجه زیاد بودن حجمش نمیشدی.
(0/1000)
آیدا، کتابخوار اکسوپلنت
1402/7/27
2