یادداشت سجاد علی پور

                خلاصه داستان:پروتئوس و والنتاین دو جنتلمن جوان از اهالی ورونا که سال‌ها دوستان خوب و معتمد هم بوده‌اند با مسافرت والنتاین به میلان و دربار امپراتور از هم جدا می‌شوند. پروتئوس که عاشق ژولیای آسمانی است در شهر باقی می‌ماند تا شاید به کام دل برسد. پروتئوس نزدیک است که به کام دل خود برسد که به وسیله پدرش که از ماجرا باخبر شده و معتقد است که برای مرد هیچ خوبی ندارد که در جوانی سیروسفر نکند به دنبال والنتاین به میلان فرستاده می‌شود….  این نمایشنامه پنجمین نمایشنامه ( سومین کمدی) شکسپیر هست. داستان چندان جالب نیست و در پرده آخر همه چیز  سر هم بندی می شود.(خطر لو رفتن داستان ) والنتین به راحتی پروتیوس که به او خیانت کرده بود و باعث تبعیدش شده بود و چشم به محبوبه اش(سیلویا) داشت رو بخشید و حتی ترتیب عروسی پروتیوس را با جولیا را داد. جولیا هم با اینکه پروتیوس به او خیانت کرده بود، راحت اونو بخشید و همه چیز به خوبی و خوشی تموم شد، در یک جای داستان والنتین به راحتی با گروه یاغیان می پیونده و فورا سر دسته یاغی ها میشه اینم تعجب اوره! ولی نکته خوب نمایشنامه جملات زیبا، عاشقانه و آرایه دار شکسپیر بود. 
        

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.