یادداشت محمدرضا ایمانی
1402/10/8
3.8
21
( صرفا بارش فکری: ) جمله «جهنم دیگرانند» هم تو خود نمایشنامه اومده و هم تو یادداشتها بسیار تکرار شده. اما یعنی چی؟ من این رو میفهمم که با توجه به اینکه سارتر اگزیستانسیالیسته طبعا با هر چیزی که جلوی اراده انسان بایسته سر ناسازگاری داره. یذره بیایم عقب تر. در انجام هر کنشی دو عامل جلو راه انسانه. عوامل بیرونی و درونی. خود عوامل بیرونی دو دستهاند: انسانهای دیگه و شرایط موجود. به نظرم از بین این دو عامل انسانها تاثیرگذارترند، چرا؟ چون خودشون سوژهاند. انسان میتونه شرایط موجود رو با اراده خودش ابژه کنه. ولی در عوض دیگران هم میتونن مارو ابژ خودشون کنند. از این نظر ما در مقابل دیگران بیدفاعتریم تا در مقابل شرایط موجود. برای همین سارتر تصمیم گرفته که برای این محکمترین سد روبهروی اراده انسان نمایشنامه بنویسه. . نمایشنامه خیلی شلوغه. خیلی سخته جز به جز تشریحش کردن ولی به صورت کلی با سمبولیک برخورد کردن باهاش مخالفم. غیر از اون گناه شخصیتها جالبه. گناهاشون واقعا گناهه و هر کدوم بیشتر از دیگری منزجر کننده. ولی جالب اینه هر کدوم واکنش اون دو نفر دیگه بیشتر اذیتشون میکنه تا خود فعلی که انجام دادن. همه احساسات آدمی هم تو این نمایشنامه جمع شده. از نفرت و خشونت بگیر تا حس جنسی و عشق و ... . سارتر خیلی دقیق و جامع عمل کرده تو این حوزه. چنتا دیالوگ آخر عجیب بود. چند بار خوندمش: «اينس: (خندان از خودش دفاع میکند) چه كار میکنی، چه کار میکنی؟ ديوانه شدهای؟ تو که میدانی من مردهام. من مُردهام. اِستل: مُرده؟ (چاقو را میاندازد.) سكوت. (اينس چاقو را برمیدارد و وحشيانه به خودش چاقو میزند): مُرده! مُرده! مُرده! نه چاقو، نه سم. نه خفگی. اتفاق افتادهاست. میفهمی؟ و ما برای هميشه با هم هستيم. (میخندد.) (اِستل قهقهه میزند): برای هميشه، خدای من، چقدر مسخره است! برای هميشه! گارسن: (به هر دو نگاه میکند و میخندد.) برای هميشه! هر کدامشان میاُفتند روی مبل خودش. سكوتی طولانی. ديگر نمیخندند و به هم نگاه میکنند. گارسن بلند میشود: خُب، ادامه بدهيم.» پی نوشت: هنوز عوض باشگاه فاخر کتابخوانی محاکات نشدید؟!
33
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.