یادداشت محدثه حسنی
1404/2/25
سلام و نور دوسش داشتم، فضاش در ابتدا منو یاد آلیس در سرزمین عجایب انداخت به خاطر قصر عجیب، غریب و آدمهای عجیبترش و البته آماندای کلاهدوز، حس کردم قشنگ پتانسیل مامان کلاهدوز توی سرزمین عجایب بودنو داره. و بعد اونجایی که آماندا دیگه خواست خودش باشه و حرفهای دل خنک کن به آلبرت زد خیلی منو یاد بانوی زیبای من انداخت. داستان راجع به جسارت، تفاوت عشق واقعی و توهم عشق ، تو خاطرات موندن و چطوری از خاطرات درومدن ، تفاوت رنجها و حسرتهای اشراف با رنجها و حسرتهای زندگی فقرا حرف داشت . شایدم حتی حزفهای دیگه ای که من متوجهشون نشدم. خلاصه خیلی خوب بود، بخونید خیلی مفرحه مخصوصا در نیمه دوم و بهتون خوش میگذره با خوندنش، به نظرم بیشتر حرفهای اصلی هم تو نیمه دوم نمایشنامه گفته شده بود.🌹
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.