یادداشت مریم علویان
1402/7/9
این یادداشت را برای محبوبترین عامهپسند دورهی نوجوانیام مینویسم اما رونوشتی از آن برای همهی دیگرانی هم دارم که سیزده، چهارده سالگیام را خیلی زیبا "میساختند". نویسندههای عامهپسندنویس، همه زردنویس نیستند. چه بسیار ایدههای درخشانی که دستمایهی نوشتن رمانهایی از این دست شدهاست. اغلب موفقهای این حوزه، صحنهپردازان و دیالوگنویسهایی ماهرند و درام را به تجربه یا با آموزشدیدن میشناسند. بعد از نوجوانیام سعی کردم خودخواسته اینگونه کتابها را نخوانم و سراغ ناشرهای بهنام این کتابها هم نروم. دلم میخواست کتابهایی بخوانم که مهمتر هستند و تا سالها اصلا خیلی جاها خجالت میکشیدم بگویم از چه نویسندگانی تمام کتابهایشان را خواندهام! حالا اما برای خواندن تکتک کتابهایی که چندین سال گمان کردم سطحیاند، از خودم راضیام. کتاب مثل غذاست و برای در تعادل ماندن باید به خواستهی واقعی جسم و روح در هر زمانی توجه نشان داد. نوجوانی در کنار کتابهای مهمی که میخواندم (و چه افسوسها که آن روزها نمیدانستم چه کتابهایی از نویسندگان بزرگ هست که به نیازم برای مطالعه جواب بدهد و برایم دوستداشتنی هم باشد و بسیار این در و آن در زدم برای یافتن آدمهای درست برای معرفی کتاب و کتابهای قوی کلاسیک و مدرن و مترجمهای خوب و نویسندههای کاردرست اما غیرمشهور در آن زمانه، که کسی در خانواده و فضاهای ارتباطی من با آنها آشنا نبود)، به خواندن این گونه کتابها گذشت و حتما این مطالعهها و مطالعهی این داستلنها مثل همهی چیزهای دیگر، امروز مرا با کم و زیادش ساختهاست.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.