یادداشت روژان صادقی

همه می میرند
        از مهر ماه دارم سعی می‌کنم بخونمش. شروع کتاب درخشان بود و قلمم مدام زیر جملاتش رو خط می‌کشید. اما از اواسط دیگه جلو نرفت. از اونجاهایی که شروع کرد به روایت کردن جنگ‌هایی که شخصیت اصلی و جاویدان در طی سال‌های طولانی زندگیش کرده‌.
تصمیم گرفتم دیگه کتاب رو رها کنم. کتاب‌های جذاب‌تری از کتابخونه بهم چشمک می‌زنند. هنوز کالیبان و ساحره‌ی عزیزم رو دارم که بخونم، افسانه‌ی سیزیف که قراره با گیومه بخونیم منتظرمه، عصیان فروغ که امشب می‌خوام برم سراغش و از شهر و گربه‌های دالان که این روزهای علاقه‌مندیم به گربه‌ها همراهمه هم انتظارم رو می‌کشند.
مع‌الاسف روزهای زندگی من برخلاف فوسکا محدوده و نمی‌تونم اون‌ها رو صرف خوندن یک کتاب نه چندان دلخواه بکنم.
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.