یادداشت زهرا ساعدی
6 روز پیش
داستان کتاب از زبان دختری اشرافزاده بیان میشود که دیگر چیزی از ثروت و اشرافیتشان نمانده و رو به زوال میروند. دختر برادری معتاد به تریاک دارد که پس از ترک، الکلی میشود، دنیا را پوچ میبیند و برای فرار از این پوچی دست به هرکاری از جمله مواد، الکل و رابطهی جنسی میزند. به نظرم نویسنده شکل زندگی برادر را از زندگی خودش الهام گرفته بود. آنچه مرا بیش از همه چیز به کتاب علاقمند کرد نحوهی روایت بود. من داستانهای پوچگرایانهرا چندان دوست ندارم اما روایت این کتاب به نظرم خاص و پرکشش بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.