یادداشت کیارش وفایی
1401/10/14
«قُمارباز» یکی از آثار بسیار خواندنی ادبیات روس است که میتواند از تسلط کافی جناب «داستایفسکی» خبر بدهد. حال در این اثر و روایت، اول شخص که همان شخصیت اصلی به شمار میآید تمامی اتفاقها و رویدادها را به شکل مشروحی برای مخاطب بازگو میکند. لذا این رویکرد سبب میشود که راوی گاهی دنیای درون خود را به تحلیل در میآورد و از خلق وخوی میگوید و در زمانی دیگر رفتار سایر شخصیتها که در مواجهه با او قرار میگیرند را بررسی میکند. در واقع «الکسی ایوانویچ» یا همان شخصیت اصلی در روایت هم در مقام شاهد است و هم قاضی قرار داد. مقصود نویسنده از این کارکرد آن است که مخاطب در هر زمان بتواند همراه باشد تا کشف و شهود را از سوی نویسنده طلب کند. موقعیت مکانی در این اثر، آنچنان که باید و شاید در درام کاری از پیش نمیبرد، زیرا ساختار طراحی شده تنها قصد دارد شرایط و رویکرد ادبیاش را بیشتر به سمت تشریح سوق بدهد. ریتم و فرم به کار گرفته شده نیز بنابر پیش آمدن اتفاقها با نوسانهای تعمدی نیازهای جهان اثر همچون دستورالعملهای لازم را تامین میکند. حال آنکه حرص و طمع انسانها در قبال به دست آوردن نیازهایش از دیگر نکاتی ست که به آنها با تاکید اشاره شده است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.