یادداشت لیلا بهجتی اردکانی
1404/1/7
داستانِ سیستان بیپرده و صادق روایت میشود. آن قدر آقای امیرخانی در این کتاب، بدون تکّلف، ذهنیتها و تصورات خود را ابراز میکند و بعضاً هم شبهات را خودش در خلال داستان میافکند که خیالت راحت میشود تا به تملّق فاصله بسیار است! زبانِ طنز و سخن گفتن از پشت صحنههایی که شاید غرض از حضور نویسنده در سفر آقا روایتِ آنها نبوده است، حکایت را شیرین تر و واقعیتر کرده است. و در نهایت اینکه آقای امیرخانی بلد است یک جمله را در دست بگیرد و طوری با آن در اثنای قسمتهای مختلفِ داستان بازی کند که حیران شوی! در این کتاب هم جملهٔ «مومن در هیچ چارچوبی نمیگنجد»، در نسبت با انسانها و حکایتهای مختلف خوب خودنمایی کرده بود. پ.ن: بنا داشتم بعد از خواندن شش هفت تا کتاب از آقای امیرخانی، جمعبندیای از نوشتههایش که تا به اینجا خواندهام داشته باشم که عجالتاً از آن گذشتم و صرفاً مرور خود کتاب را یادداشت کردم. اگر فرصتی بود، حتماً راجع به آن خواهم نوشت.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.