یادداشت زهرا دشتی

                خوندن این کتاب (که فکر کنم دو سال هست دارمش) شاید یکی از بهترین اتفاقات بهار 94 بود.(البته جمعه تموم شد ولی وقت نکردم بنویسم). از معدود کتابهایی بود که باهاش به معنی واقعی کلمه، گریه کردم . نه اینکه بخوام. یهویی می دیدم صورتم خیس شده. این کتاب خیلی در این بهار بی قراری بهم کمک کرد و باعث شد فکر کنم و جواب بعضی سوالامو بگیرم. معنی هدف و انگیزه رو بدونم. بیش از اون معنی حکمت خدا رو بفهمم. بگذریم زیاد حرف نزنم. مطمئنم خیلی از دوستان کتاب خون ، همون چاپ اولشو خوندن و دیگه این معرفی موضوعیت نداره، ولی من خودمو متعهد کردم کتابهایی که می خونمو معرفی کنم.
بخش مورد علاقه ام از کتاب رو هم براتون می ذارم ، یعنی همه کتاب یه طرف، این بخش کتاب یه طرف دیگه! توش دریایی حرفه :
به نظر من خدا بعضی از کفتراشو که خیلی دوست داره،بهشون رخصت میده یه چندصباحی برن و سر و گوشی بجنبونن! چهارتا دون از زباله دون بخورن،صابون صیاد به تنشون بخوره، سنگ بچه هایی زخمی شون بکنه،سوز سرمایی تنشونو بلرزونه و بی پناهی و آوارگی دلشونو بسوزونه که با پوست و رگ و پی شون بفهمن که "بیرون هیچ خبری نیست."
اینا وقتی برمی گردن،دیگه به هیچ قیمتی از بغل خدا جم نمی خورن.اونایی که نرفتن،ممکنه گاهی حواسشون پرت بیرون بشه ولی اینایی که گشت هاشونو بیرون زدن و اومدن،شیش دنگ حواسشون به خونه و صاحبخونه است.
بعضی از اینا به خاطر خجالت و حسرتی که از عمر تلف شده می کشن، همچین چهار نعل می تازونن که هیشکی به گردشون نمی رسه.
از کتاب : طوفان دیگری در راه است
اثر : سید مهدی شجاعی
صفحات : 232-
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.