یادداشت MJ

MJ

MJ

15 ساعت پیش

        از داستان کودک انتظار می‌ره که نکات تربیتی داشته باشه و یا حداقل داستان جالب و شیرینی باشه؛ ولی این کتاب بیشتر ضد تربیت بود. فکر نمی‌کنم مناسب خوندن برای بچه ها باشه. داستان مضمون خاصی نداره و حتی جالب و جذاب هم نیست. پایان معناداری هم نداره. نویسنده می‌تونست هر حیوانی رو به عنوان شخصیت اصلی داستان انتخاب کنه ولی دست گذاشته روی یه موجود خیالی و عجیب غریب که ممکنه حتی برای بچه ها ترسناک باشه! بچه گروفالو به حرف پدرش گوش نمی‌ده و وقتی پدرش خوابه تنهایی می‌ره و توی جنگل می‌گرده و می‌گه من که نمی‌ترسم!! در نهایت هم با موشی مواجه می‌شه که بهش کلک می‌زنه و این خیلی غیر منتظره ست که در کتاب کودک ما شخصیت منفی باهوش و دغل باز ببینیم به طوری که اون از شخصیت اصلی برای کودک جذاب تر به نظر بیاد! نتیجه ی داستان؟ بچه گروفالو "دیگه شجاع نبود" و رفت کنار پدرش خوابید. :|
شاید قصد نویسنده این بود که بگه افرادی که ازشون می‌ترسیم ترسناک نیستن و فقط ما اونها رو  خیلی بزرگ و ترسناک می‌بینیم. ولی روش بیان این مضمون در این داستان روش خوبی نبود. علاوه بر این، فکر نمی‌کنم کوچک نمایی خطرات برای کودک ایده ی خوبی باشه. بچه رو نباید از چیزی ترسوند ولی وقتی بهش بگیم چیزی خطرناکه، نباید تصمیم بگیره که شاید ما داریم سخت می‌گیریم!
      
274

11

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.