یادداشت م.مهدوی

م.مهدوی

م.مهدوی

1403/4/19

مهمیرا و کمدی احساس در چشم انداز خیابان پنجاه و پنجم
        زنی حبس شده در تنهایی‌اش که شادی زندگی‌اش او را رها کرده است و حالا دارد خطاب به او با روایتی سوررئالیستی گذشته و حال خود را واگویه می‌کند. 

عمق داستان بسیار ژرف و هیجان آن بالاست. گرچه به طبع سبکی که داستان دارد بسیار تلخ تلخ است و فضای سیاه آن قدرت فشردن روح خواننده را دارد اما خوشبختانه پایان بندی خوبی داشت و تا حدی جبران آلام خواننده را می کرد. 
چند فرد که هرکدام نمادی از نوعی تفکر و ایدئولوژی در این داستان بودند و بسیار عالی به آن ها پرداخته شد: محمد شوهر اول او که روشنای عارفانه ای بود و به دنبال ارزش ها رفت و شهید شد، پارسا شوهر دوم او که فردی تاریک و پول پرست و خودبین و هوسران بودو عاقبت به درک واصل شد، شادی دختر او از شوهر اولش که به دنبال تجدد و پیشرفت به آمریکا رفته بود و تلاش می کرد به طور کامل ارزش‌ها، هویت و ریشه خود را فراموش کند.

در آخر داستان کشفی بزرگ رقم می‌خورد و زن می‌فهمد مهمیرا خود اوست که در قلاده شوهرش پارسا اسیر بوده است.

گرچه این یادداشت در برابر شکوه سوررئال داستان کافی نبود و گرچه مجموعه "هفت جن‌"  را چند سطح بالاتر از این اثر می‌دانم با این‌حال "مهمیرا" را به آنان که دوست دارند در فضای ماورایی رمان های امیدکوره چی غرق شدن را تجربه کنند توصیه می‌کنم.

(نکته جالبی که بعد از اتمام کتاب متوجه شدم بی نام بودن شخصیت اول داستان بود. یعنی هیچ جا اسمش رو نگفت و اصلا در طول داستان برام سوال هم نشد!)


      
30

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.