یادداشت ماهنامه‌ی شهر کتاب

دکتر احمد مهدوی دامغانی و میراث ادبی و فرهنگی او
        ساختن کتابی سرشار از آشفتگی و ناراستی و شتاب‌زدگی و سهل‌انگاری و تکرار درباره‌ی او ــ هر چه باشد ــ قطعاً حرمت نهادن به او نیست. اصولاً برای انتشار کتابی که فارغ از اشکالات فراوانش، حتی یک اطلاع غیرتکراری (جز درباره‌ی مراسم عقدکنان دخترِ نوینسده‌اش) ندارد، چه توجیهی می‌توان یافت؟ با ورق زدن کتاب، به یاد حکایتی از بهارستان عبدالرحمن جامی افتادم، ماجرای شاعری که بر صاحب بن عبّاد قصیده‌ای خوانده بود، «هر بیت از دیوانی و هر معنی زاده‌ی طبع سخندانی. صاحبِ عَبّاد گفت: از برای ما عجب قطار شتر آورده‌ای که اگر مسی مهارشان بگشاید هر یک به گله‌ی دیگر گراید». 
جامی در پایان این حکایت سه بیت آورده است که به این ختم می‌شود: 
اگر هر یک به جای خود رود باز
به جز کاغذ نماند بر زمین هیچ*

* عبدالرحمن جامی، بهارستان (به تصحیح اسماعیل حاکمی، تهران: اطلاعات، 1367)، ص 86.


به قلم الوند بهاری، ماهنامه‌ی شهر کتاب، شماره‌ی هفتم، سال 1394.
      
2

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.