یادداشت زهرا ظاهری

زهرا ظاهری

زهرا ظاهری

1402/1/8 - 16:47

        من درمورد شهید چیت‌سازیان هیچی نمیدونستم، تنها اطلاعاتم از ایشون این بود که اسمشون برام آشنا بود!!! حتی یادمم نمیاد کجا شنیده بودم اسمشون رو.
با چند صفحه اول و شروع کناب بغض کردم و انگیزه شد که زودتر بخونمش ولی اواسطش برام کند میگذشت ...
دلیلش رو نمیدونم
و مدام داشتم خودم رو با همسرشون مقایسه میکردم و میدیدم که طبیعیه که ایشون به همچین جایگاهی رسیدن و من اندر خم یک کوچه... ولی بازم برام کند گذشت ...
تا اینکه حدودا ۱۰۰ صفحه آخر کتاب (برای من توی طاقچه با سایز فونت تنظیم شدم ۳۶۸ صفحه بود ، یعنی حدودا از صفحه ۲۴۰) که اشکام شروع به ریختن کرد تااااااا پایانش...
این ۱۰۰ صفحه ، باعث خاص شدن کتاب برای من شد و دلم میخواست با تمام وجود و با صدای بلند گریه کنم و چه قدر سخت بود برام که خودمو کنترل کنم تا همسر و پسرم با صدای گریم و فین فینم از خواب بیدار نشن...
مخصوصا جاهایی که نوشته بود همسر و خانواده شهید بی صدا گریه میکردن....
در کل خیلی خوب بود😍😭
ولی حسم اینه که ضعیف نوشته شده بود
واقعا این آخرای کتاب بود که منو خیلی جذبش کرد...
حس میکنم جا داشت خاطره‌نگار خیلی قوی تر بنویسه!🤐
      
1

3

(0/1000)

نظرات

من تو کتاب وقتی مهتاب کامل شد هم از ایشون زیاد شنیدم.  تو این کتاب به وفور اسم ایشون اومده.  در کل جزو شهدای مشهور هستن

0