یادداشت سعیده بهادری یکتا
1404/4/7
خیلی وقت بود که به کتابی پنج ستاره نداده بودم و خیلی وقت بود که خوندن کتابی اینطور بهم نچسبیده بود و در حقیقت «جیگرم رو خنک نکرده بود». کتاب برای من مثل یک لیوان لیموناد با یخ خرد شده بود توی عصر یه روز تابستونی که از صبحش توی خیابون در رفت و آمد بودم. راستش اصلا انتظار نداشتم اینطور باشه. فکر میکردم مثل خیلی محتواهای دیگه که در مورد شرکتهای استارتآپی و «فضای اکوسیستم» نوشته شده و میشه، درگیر تمجید کلیت این اتمسفر باشه و نهایتاً کمی نقدهای گزندهی مثلاً جسورانه داشته باشه اما هر چی جلوتر رفتم بیشتر سورپرایز شدم. من شاید فقط چند سال از میانگین سنی آدمها در شرکتهای استارتآپی فاصله دارم و هنوز ۵۴ ساله نشدم و موهای جوگندمی ندارم اما تمام صحبتهای نویسنده رو کلمه به کلمه درک میکردم. در مورد سرسپردگی آدمها، در مورد ارزون بودنشون، در مورد اینکه نهتنها شرکتها هیچ تعهدی به کارمنداشون ندارن (علیرغم اینکه انتظار دارن اونها نهتنها متعهد، بلکه سرسپردهشون باشن) که ترجیح میدن یه مدت ازشون کار بکشن و زمانی که میبینن مهارت و تجربه داره به قیمت کارمندهاشون اضافه میکنه، اونها رو کنار بذارن یا درستتر بگم: فراری بدن! متأسفانه این فضا فقط هم محدود به استارتآپها یا شرکتهای تک نیست. من در تجربهی قبل از کار در حوزه تک هم با این مسأله مواجه بودم. احتمالاً هر جایی که از نیروی کار جوان و نسبتاً کمتجربه داره استفاده میکنه، میتونه با این حربه به راحتی از آدمها بیگاری بکشه. همون بردهداری مدرن که نویسنده هم توی کتاب یه جا ازش صحبت میکنه. یکی از چندین جایی از کتاب که برای من مثل همون قلپ لیموناد بود. خریدن کتابهای نشر اطراف برای من همیشه بدون ریسک بودن. میدونستم که احتمالاً از کلیت محتوا خوشم خواهد اومد. حالا اگر موضوع هم به بخشی از زندگیم مرتبط باشه و کتاب ترجمهی روان و درخشانی هم داشته باشه (همونطوری که در مورد این کتاب بود)، چه بهتر! خوندن کتاب رو به هر کسی که به نحوی توی شرکتی با جمعیت بیشتر از ۵۰، ۶۰ نفر و با نیروهای اغلب کم سن و سال کار کرده/میکنه یا کسایی که توی شرکتهای حوزه تک فعالن بهشدت پیشنهاد میکنم. این اتفاقیه که در حین و بعد از خوندن کتاب براتون میافته: چند روزی زیر لب میخندید و هی میگید عههههه، پس سیلیکون ولی هم اینطوریه! ولی بعدش ذره ذره غم فرا میگیرهتون و فکر میکنید که چه چیزهایی هست که دوست نداشتید ازش خبر داشته باشید. یا شاید هم خوبه که خبر داشته باشید، اما کار چندانی راجع بهش از دستتون/مون برنمیاد. مثل خیلی خیلی خیلی چیزهای دیگه نمیدونم دونستنش بهتره یا ندونستنش.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.