یادداشت اَشکِ مآه
5 روز پیش

4/5 ستاره فرض کنید که در همه سال های زندگیتان تنها باشید و هیچ وقت نتوانید شخصی را لمس کنید، زیرا با لمس دیگران باعث مرگ آنها میشوید ،همه این سال ها مثل موشی در چنگال دولت و آزمایش هایش زندانی باشید و ناگهان شخصی از راه برسد که میتوانید او را لمس کنید بدون اینکه به او آسیبی بزنید، چه حالی خواهید داشت؟ چه کار میکنید؟ اعتماد؟ عشق؟ خیانت؟وفاداری، کشف گذشته و... این کتاب راجب نوجوانی هفده ساله به نام «جولیت فرارس» با لمسی مرگبار است که بعد از سپری کردن 264 روز در زندانی انفرادی با سخت ترین شرایط به سختی می تواند خاطره ای از ارتباط با یک انسان دیگر را به خاطر آورد، او وقت خود را با شمارش و نوشتن در دفترچه یاداشت کوچکی میگذراند اما بعد از مدتی، پسری در سلول او زندانی می شود به نام «آدام» و زندگی «جولیت» تغییر می کند. «جولیت» احساس می کند که می تواند به «آدام» اعتماد کند. بعد از چند روز نگهبانان وارد سلول می شوند و آن ها را نزد فرمانده می برند. رژیمی دیکتاتوری حاکم می خواهد از «جولیت» استفاده کند چون لمس هر چیزی توسط او می تواند مرگبار باشد. «جولیت» می خواهد از هر کسی که می تواند به او آسیب برساند یا از هر کسی که ممکن است توسط او صدمه ببیند، فرسنگ ها فاصله بگیرد اگرچه او عمیقا امیدوار است که به طریقی، «آدام» جزو هیچ کدام از این دو دسته نباشد. یک کتاب دیگر که قربانی تبلیغات شد. کتابی که من وقتی شروعاش کردم تقریبا همه داستان را به لطف شبکه های اجتماعی میدانستم اما با این حال باز هم برای من جذاب بود. همه جاهایی که خواننده باید سورپرایز بشه از قبل توسط بلاگر ها و... اسپویل شده. شاید اگه اینقدر از این کتاب تبلیغات نادرست نمیکردند خیلی بهتر میتوانست جذبم کند با اینکه داستان کتاب یک ایده تکراری توی این ژانر هست ، کتاب روند خوبی دارد قلم نویسنده خوب و جذبتون میکند، اتفاقات هیجان انگیز دارد که اگر اسپویل نشده بودند به خوبی کتاب را جذاب تر میکردند. در جلد های بعد شاهد این هستیم که نویسنده به خوبی میداند که چه زمانی داستان را نیمه کاره تمام کند تا خواننده مجاب به خواندن جلد بعدی کتاب شود. نویسنده ایرانی آمریکایی هست و ما شاهد داستانی در ژانر پادآرمان شهر با اقلیتها، عقاید و تفکرات متفاوت هستیم و این یکی از نقاط قوت داستانه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.