یادداشت علی دائمی
1403/3/4
📝 داستانی که تا مدتها شما را رها نمیکند! ▪️ نویسندهای که در گوشمان نجوا کرد: «نجواگر» اثر الکس نورث، یک تریلر جنایی با رگههایی از ژانر وحشت است که در سال ۲۰۱۹ منتشر شده. با این حساب، با یک رمان جدید و بهروز مواجهیم؛ اما نجواگر پر است از کلیشهها و قراردادهای ژانر که بعضاً تکراری و نخنما به نظر میرسند. داستان مربوط به پدر جوان و فرزند خردسالیست که در یک منطقهٔ جدید، خانهای مخوف و مرموز را میخرند و ناخواسته خود را در معرض ماجراهای جنایی قدیمی قرار میدهند که پروندهشان هنوز مفتوح است. به محض اینکه خلاصهٔ داستان را مرور کنید متوجه عناصر تکراری و پرکاربرد اینگونه داستانها میشوید: یک خانهٔ ترسناک که گذشتهٔ خوبی ندارد و شخصیتهای اصلی داستان حتماً باید همین خانه را بخرند، یک کارآگاه پیر که در گذشته الکلی بوده و اعتیادش روی کار و زندگی شخصیاش تاثیر گذاشته، قتلهای زنجیرهای که کودکان معصوم قربانی آنها هستند و قاتلی که انگار یک بیمار روانیست. با وجود این همه زمینهٔ تکراری و موقعیتهای کلیشهای، الکس نورث چه چیز جدیدی برایمان دارد؟ نوآوری در سبک و ژانر؟ پرداختی متفاوت به ایدهها؟ پیرنگی پیچیده؟ پایانی حیرتانگیز و شوکهکننده؟ هیچیک! ▪️ کشدار، مطوّل و ملالآور: وقتی پیرامتنهای پشت جلد کتاب را (که برای نشر نون جنبهٔ تبلیغاتی و بازارگرمی دارد) میخواندم، با نقل قولی از لایبرری ژورنال مواجه شدم که نوشته بود: «این داستان تا مدتها شما را رها نمیکند.» دقیقاً همین اتفاق برایم افتاد؛ اما نه آنگونه که انتظار داشتم. داستان «نجواگر» آنقدر کشدار و طولانی بود که اجازه نداد در مدت زمان کوتاهی تمامش کنم و هربار آن را در دست میگرفتم، از خواندش خسته میشدم. حتی کوتاه بودن فصلها و تغییرات مکرر در زاویهٔ دید روایی هم کمکی به من نکرد. دلیل اصلی این ملالآور بودن را «تفسیرهای بیشازاندازهٔ» نویسنده از وقایع و آدمها میدانم. نویسنده نه در توصیفاتِ بدیع تواناست و نه در شخصیتپردازی. پیرنگ داستانش هم نحیفتر از یک رمان ۳۶۰ صفحهای است. ولی او داستان را از تفسیرهای فراوان وقایع و حالات و بیان حسها و دیدگاههای شخصیِ شخصیتها انباشته و همین داستان را خستهکننده کرده است. تقریباً در ازای هر دادهٔ داستانی که میتواند پیرنگ را جلو ببرد، چند خط تفسیر و تحلیل داریم! این تفسیرها قرار است ضعف شخصیتپردازی را از طریق حدیث نفس، واگویهها، بیان عواطف و درونیات جبران کند؛ اما خوانندهٔ زیرک میداند که صرفاً با تکرار یک حس بد یا مرور یک خاطرهٔ تلخ نمیتوانیم به شخصیتهایمان عمق ببخشیم. آنچه شخصیتها را عمیق و چندبعدی میکند، منحنی تحول و نحوهٔ رشد تدریجی آنها در طول داستان است. برای همین است که تکرار برخی تکگوییهای درونی (آن هم با فونت ایتالیک که قرار است نشاندهندهٔ ذهنی بودنش باشد) بیفایده و اعصابخردکن است. جملاتی از این قبیل که: برو مشروب بخور! یا: مامان جیغ میکشد، بابا لیوان را پرتاب میکند. ▪️ پسربچهای که از قاتل مخوفتر است! دربارهٔ شخصیتپردازی «نجواگر» چیزی که بیش از همه محل ابهام است، رفتارها و گفتارهای پسربچهٔ داستان، جیک، است. از قرائن به نظر میرسد او شش-هفت سال بیشتر نداشته باشد، ولی خواندن و نوشتن را بهخوبی بلد است و میتواند برود پای رایانهٔ پدرش و رمانی را که در حال نگارش آن است بخواند و از محتوای آن غمگین شود! شکی نیست که توانایی خواندن در یک کودک هفت ساله اگرچه عجیب است، اما غیرممکن نیست. چیزی که جیک را در نظرمان باورناپذیر و حتی مخوف جلوه میدهد، تفاوت رفتارها و سخنان او با سنوسالش است. برای مثال جیک در جایی از داستان خطاب به پیت میگوید: «از آشنایی باهات خوشحال شدم، پیت! ممنون بابت آپارتمان دلپذیری که برامون تدارک دیدی!» آیا این نحوهٔ واکنش نشان دادن و سخن گفتن یک کودک هفتسالهٔ منزوی و درونگراست؟! چنین موجودی برای من بهمراتب ترسناکتر از قاتل زنجیرهای داستان بود که نه انگیزههایش را فهمیدم، نه گذشتهاش را و نه حتی کارکرد خاصی در داستان داشت. سایر شخصیتهای «نجواگر» هم از حیث نقشی که ایفا میکنند ابتر و ناکافیاند؛ مثل پیت و اتفاقی که برایش افتاد یا آماندا و کارن که حضورشان کمک چندانی به داستان نمیکند و حتی آن دخترک خیالی لعنتی که کلی از وقتمان را تلف کرد! ▪️ چندصدایی بهتر از تکصدایی: یکی از تمهیدات مهم در «نجواگر» ترکیب چند زاویهٔ دید مختلف و روایت داستان با دو راوی سومشخص دانای کل و اولشخص (از زبان پدر جیک) است. این تمهید را از یک سو میتوانیم واکنش نویسنده به نحافت ایدهٔ داستانی بدانیم که میخواهد با بازیهای فرمی و تغییر منظر، سادگی طرح را بپوشاند، و از سوی دیگر میتوانیم آن را تمهیدی مثبت تلقی کنیم، در جهت جلوگیری از یکنواختی داستان و بهرهگیری از دو سطح روایی متفاوت که در ادامه به یکدیگر مرتبط میشوند. ▪️ یک سوزن هم به ناشر! نشر نون با رمانهای جنایی و فانتزی و تینیجری پرفروش یا کتابهای روانشناسی انگیزشیاش یکی از ناشرهای بهنام و تجارتپیشهٔ بازار کتاب است و به همین دلیل سعی میکند ژست یک ناشر باوسواس را به خود بگیرد. اما تجربهٔ من از مواجهه با این محصول نشر نون چیزی جز عصبانیت نبود. غلطهای نگارشی و ویرایشی و حتی یکی دو مورد غلط املایی اگرچه ممکن است به نسبت کل کتاب ناچیز به نظر برسد، اما خبر از بیتوجهی و شاید هم بیسوادی عواملی میدهد که پول درآوردن برایشان مهمتر از کیفیت فنی و ادبی و ارزشهای فرهنگی است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.