یادداشت yaghoob samsami
2 روز پیش
3.2
24
کتاب یک رفتار اجتماعی روان شناختی رو در قالب یک داستان قتل به تصویر کشیده و مطمئنا هدف پیدا کردن قاتل نیست. داستان به حاشیه اضافه نپرداخته و تموم شخصیت ها به پیشبرد داستان کمک میکنن و به اندازه کافی دربارشون توضیح داده شده و به خاطر نوع داستان نیازی نبود که توضیحات اضافه بده یا داستان حاشیه ای تعریف کنه که داستان رو روون تر کرده. یه قتل اتفاق میفته و رامون که به صحنه میرسه با مقتول احساس همدردی و نزدیکی میکنه و مردم شایعه میکنن که رامون دوست پسر مقتول بوده و چون اتفاقا مقتول هم یه دوست پسر داشته اما به خونواده و دوستش که هم رازش بوده ازش اسمی نبرده حتی خونواده دختر هم درباره رامون همین فکر رو میکنن. از طرفی یه نفر از اهالی روستا به دروغ و فقط به خاطر اینکه مردم بهش توجه کنن میگه که دیده که کولی و دختر رو شب گذشته با هم دیده. مردم روستا میگن که رامون باید انتقام مرگ دختر رو از کولی بگیره و بدون تفکر اسیر شایعات و تلقین های مردم روستا میشه و انتقام میگیره و بعد هم مردم روستا میگن که برای اینکه گیر پلیس نیفته باید از روستا فرار کنه. گماشته دولت تو روستا هم از روی بعضی شواهد پی میبره که کولی قاتل نیست ولی چون نمیخواد درگیر ماجراها بشه حرفی نمیزنه. رامون تو مسیری قرار میگیره که انگار هیچ اراده ای از خودش نداره و فقط به حرف مردم گوش میکنه و انگار غلام حلقه به گوش اوناشده و به تسخیر اونا دراومده.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.