یادداشت سُها

سُها

سُها

1403/11/18

        به گفته‌‌یِ فاکنر: " شما با خشم و هیاهو، کتاب خواندن را می‌آموزید"
دشواری این اثر تنها در درگیری نویسنده با زمان نیست، امتناع از به نام نامیدنِ اشخاص و بی‌معنی کردنِ آن‌ها بر ناتوانی در درک متن می‌افزاید.
زمان، اصلی‌ترین مضمون اثر است به طوری که بقا و یا نابودی شخصیت‌ها در گرو برداشت آنان از زمان، و برخورد و رفتار با آن است؛ نقش زمان در هر چهارفصل رمان و رابطه‌یِ آن با قهرمان اصلی فصل، این نقش را تایید می‌کند. به ویژه در فصل دوم که زمان به شکلی آشکار، دل‌مشغولی جدی کونتین است.
یکی از مهم‌ترین درون‌مایه‌های خشم و هیاهو ناتورالیسم و جبرگرایی حاکم بر ذهنیت و سرنوشت شخصیت‌هایِ اصلی اثر است؛ آینده از زندگی قهرمانان اصلی حذف شده و ذهن مخاطب را به سویِ پوچی می‌برند. حاکمیت این یأس فلسفی به حدی وسیع است که جیسون کامپسون و کونتین تحت تاثیر این فلسفه و اندیشه، یک هیچ‌انگار تمام عیار هستند.
اقتباس از شعری در بخشی از نمایشنامهٔ مکبث: «زندگی داستانی است لبریز از خشم و هیاهو، که از زبان ابلهی حکایت می‌شود و معنایِ آن هیچ است.»
      
3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.