یادداشت 🎭 🎬 محمد رضا خطیب 🎭📚
4 روز پیش

درد خاطره ... برای اولین بار در باشگاه 🎭 هامارتیا 🎭 به سراغ ژان آنوی رفتیم. البته من دو سال پیش این نمایشنامه رو خونده بودم اما چیزی ازش یه یادم نمونده بود و توفیقی حاصل شد که یک بار دیگه این اثر رو بخونم. ژان آنوی ، نویسنده و کارگردان و دراماتورژ فرانسویه که یکی از بهترین نویسندگان قرن ۲۰ اروپا به حساب میاد. آثاری که نوشته به شخصیت پردازی و قصه های خوب مشهوره که خودش پوئن بسیار مثبتیه. آثار نمایشی در وهله اول باید قصه گو باشند و این قصه گو بودن قابلیت به تصویر کشیده شدن رو داشته باشند و البته که پیش زمینه اینها ساختن شخصیت های درست و محکمه که آثار ژان آنوی ، مخصوصا آماندا ، از این پوئن ها بی بهره نیست. نمایشنامه در یک ویلای بزرگ اتفاق میفته و شروع بسیار خوبی داره ، خانوم جوانی در لابی یک ویلا نشسته و منتظره که صاحبخونه بیاد و درباره کاری که بهش پیشنهاد داده ، صحبت بکنه... در پرده اول گره به خوبی ایجاد میشه و مارو شدیدا کنجکاو میکنه و به یک فضای پر رمز و راز میندازه ... در پرده دوم همه چی عجیب تر میشه و ما همچنان سوالات زیادی برامون پیش میاد ... در همین دو سه پرده اول به خوبی به این سوالات جواب داده میشه و ما میفهمیم که با چی طرفیم... اوج داستان زمانی اتفاق میفته که آماندا با مسئله اصلی رو به رو میشه و پرده چهارم که آماندا و آلبرت رو به روی هم نشستند ، یکی از زیباترین دیالوگ ها و قشنگ ترین حس ها ایجاد میشه. این پرده رو اگر صحبت های نیچه وار آخر پرده از زبان آلبرت رو ندیده بگیریم ، یکی از بی نظیرترین صحنه های دو نفره نوشته شده شاید در طول قرن بیستم در ادبیات نمایشی اروپا باشه. ماجرا ، ماجرای یک عشقه... آلبرت چند سال پیش به اندازه ۳ روز عاشق یک دختری میشه که فوت کرده و الان چند ساله داره با خاطره اون دختر و اون سه روز زندگی میکنه و حالا آماندا که شباهت زیادی به اون دختر داره ، استخدام شده تا اون خاطرات رو دوباره زنده کنه اما آماندا کشف جدیدی از این حس و عاشقی میکنه ... حقیقت اینه که خاطرات خیلی بی رحم و سنگدل اند. گاهی وقت ها این خاطراته که میتونه در اوج لذت ، شما رو ناراحت و غمگین کنه یا بالعکس... یاد صحنه معروف فیلم مخمصه با بازی بی نظیر آل پاچینو و رابرت دنیرو میفتم ، اونجایی که میگه " سی سال پیش به اندازه سی ثانیه عاشق شدم " ... همین سی ثانیه شاید برای یک عمر کافی باشه تا خاطراتش ۳۰ سال ولت نکنه ... ترجمه اثر هم ترجمه استاد حمید سمندریانه که به گردن ادبیات نمایشی و هنر این مملکت حق زیادی داره. یکی از کسانی که دورنمات رو به ایرانی ها شناسوند ، اینجا اثر زیبای دیگری این بار به قلم یکی دیگه از غولهای درام نویسی اروپا یعنی ژان آنوی رو ترجمه کرده. ترجمه واقعا بی نقص و زیباست... و در نهایت ... آماندا قطعا یکی از زیباترین کارهایی بوده که در هامارتیا خوندیم و امیدوارم شما هم ژان آنوی و آماندا رو بخونید ...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.