یادداشت Elias
5 روز پیش
نام مجموعه: هیولاهای وریتی نام کتاب: این آهنگ وحشی (جلد اول) نویسنده: ویکتوریا شواب مترجم: موژان چگینی ژانر: پادآرمانشهر تعدادصفحات: ۳۸۴ خلاصه داستان: داستان روایت دختری به نام کیت و پسری به نام اگوست هستش که در پی اتفاقات سرنوشتشون بهم گره میخوره... بررسی: کتاب این اهنگ وحشی نوشتهی ویکتوریا شواب جلد اول مجموعه دوجلدی هیولاهای وریتی هستش که با روایت سوم شخص از دید کیت و اگوست، داستان شهری دوپاره شده رو روایت میکنه. شهری که نیمی ازش برپایه ترس با ظاهری امروزی و شاد و موفق و دروغین زیر نظر کالوم هارکر مدیریت میشه و نیمه دیگش برپایه عدالت خواهی در ظاهری خاکستری و جنگ زده. شواب با ایده جدیدش خواننده رو همون ابتدای کار به کتاب جذب میکنه؛ دقیقا همونجایی که کیت به خاطر جلب توجه پدرش بخشی از مدرسه رو اتش میزنه. شخصیت پردازی کتاب خوب بود اون سیری که شخصیتها طی میکردن و اون درگیری درونیشون رو به خوبی به خواننده القا میکنه. کیت دختری که در تقلاست تا به خاطر اتفاقی که تو گذشته افتاده که هیچ ربطی بهش نداشته توجه پدرش رو به خودش جلب کنه و افتخارش رو به دست بیاره. آگوست پسری که هیولاست و در تقابل بین انسانیت و هیولا وار رفتار کردن خودش، جدالی درونی داره و حالا باید وظیفهایی رو انجام بده. کالوم هارکر که میتونست نویسنده بیشتر بهش بپردازه، کسیه که نیمه شهری رو مدیریت و زیر فشار و ترس خودش رو در راس قدرت قرار داده و با کنترل هیولاهایی ( جلوتر راجع بهشون میگم ) مردم رو به زانو در میاره. فلین نیمه دیگه شهر رو در اختیار داره که مجبوره دفاع کنه و عدالت رو برقرار کنه برای مردمی که جنگ دیدن و دوپارگیه شهر رو. سه دسته هیولا که از دل خشونت انسانی متولد میشن: اولی مالکایها که از خشونت قتلها متولد میشن، مثل خونآشامها هستن. دومی کورسایها که از خشونت دعوای فیزیکی متولد میشن و سایه وارن. و سومی و نایاب ترینشون سورنایها از کشتار جمعی ( مثل مثلا جایی بمب انداختن) متولد میشن و با اهنگشون روح انسانهای گناهکار رو میگیرن. این قضیه جالب بود چون این نواختن اهنگ یه جور انگار قضاوت میکنه ( آگوست از این دستهاس و ویالون رو جلد ابزار موسیقیشه که باهاش روح میگیره. حکم غذاشونو داره). نکته جالب هیولا اینجاست که درسته انسانها رو شکار میکنن ولی این خود ذات انسان و وحشی گریش یا بهتر بگم روی هیولا وار انسانه که با جنگ و درگیری این هیولاها رو خلق میکنه. شواب به شدت خلاقه این داستان رو خلق کرده و پرسش سوالی که واضح نه بلکه در دل داستان نهفتهاس پیش میره؛ هیولا واقعا کیه؟ اگوست هیولاییه که از هیولا بودن بیزاره و کالوم انسانیه که از هیولا شدن ابایی نداره. فضا سازی کتاب قابل تصور و به اندازهاس. روند کتاب معمولیه اما بعضی جاها ممکنه اروم هم بشه. رمنس کتاب قشنگ بود واقعا منتها نه اونقدر کمه که حس نشه و نه اونقدر زیاد که جزو ژانر بیاد. پایان جلد اول به جز شک پایانی تقریبا بستهاس. در کل کتابیه که در دل یه داستان فانتزی از انسانیت و سیاست ادمها و کشوندن خودشون به نابودی میگه. اگر غلط املایی داره معذرت🖤
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.