یادداشت

شراره

1402/4/4

کافکا در کرانه
        هم زمان در دو مکان اتفاقاتی رخ میده که شما خوانندش هستید...داستان هم جذابه و هم غیر قابل پیشبینی...هر دو شخصیت اصلی به دنبال شناخت خویش هستن...داستان پر بود از گفتوگوهای جالب و موسیقی ،و من هر موسیقی را حین خوندن کتاب سرچ میکردم و گوش میدادم و این برام لذت بخش بود و جالب...گویی منم بخشی از اون قصه‌ام...احساسم به این داستان دوگانس هم دوستش داشتم و هم یه جاهایی پر از تکرار میشد...
اگر از مرشد و مارگاریتا خوشتون اومده باشه احتمالا از این کتاب هم خوشتون میاد...
بخشی از کتاب منو یاد مستند تجربه های بازگشت از مرگ می انداخت یعنی اصلا به نظرم غیر ممکن نبود...و اون شخصیت های انتزاعی توی کتاب هم منو یاد بخشی از اون مستند انداخت که یکی از تجربه گرها میگه فرشته ها یا شخصیت هایی که میبینیم در اون دنیا برای اینکه ما درک بهتری ازشون داشته باشیم فرم و شکل پیدا میکنند که تو انیمیشن روح هم به این موضوع اشاره میشه... 

چند جمله کوتا از کتاب: 

از این و آن پرسیدن اولش آدم را دستپاچه میکند  اما هیچ دستپاچگی یک عمر طول نمیکشد 

اوضاع هیچ موقع مطابق میل تو پیش نمی رود اما همین زندگی را جالب میکند و به آن معنا میدهد...اگر( یک تیم بیس بال ) در هر مسابقه  برنده شود دیگر  کی رقبت به تماشای بیسبال دارد.

آنچه در درون توست برون افکنی آن چیز هایی است که در بیرون است

دیگر نمیخواهم بازیچه اشیای بیرون از خودم شوم و چیزهایی که در اختیارم نیست مرا سر در گم کند.
      
1

22

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.