یادداشت محمدعلی نخلی

آپاراتچی: خاطرات شفاهی جلیل اسدی طائفی
        «آپاراتچی» روایتی خشک از علاقه ای بی نظیر است. 
اینکه مردی با داشتن فقط یک دوربین به فکر ساختن فیلم باشد خودش عجیب است. اینکه برای این کار انقدر فیلم و عکس بگیرد که کادر بندی های مختلف را یاد بگیرد عجیب تر. بعد ببیند بازیگر ها خوب نقش را اجرا نمی کنند و خودش هم بازی کند دیگر در ذهن آدم نمی گنجد. جدا از اینکه بعد از ساخت فیلم ببیند سینما ها کارش را پخش نمی کنند و خودش برود در شهر و روستا فیلم را برای مردم اکران کند. 
حالا شما با داشتن چنین سوژه نابی، حیفت نمی اید داستان او را روزنامه وار با یک خط روایت مستقیم از اول بنویسی تا آخر؟ کجا دیگر این حجم از شور و علاقه پیدا می شود؟ کی دیگر فرصت می شود آن حال و هوای اول انقلاب را در سینما به مخاطب منتقل کرد؟ حیف سوژه نیست واقعا؟
با این حال باز هم نمی توان این علاقه «جلیل طائفی» به سینما را نادیده گرفت. حتما بخوانید. 
. 
پ.ن: قصد ناشر البته صرفا روایت تاریخ شفاهی است. اما اینکه باید تاریخ روایت شود منافاتی با آرایه های ادبی و چیرگی نویسنده در چینش روایت ها ندارد.
      
3

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.