یادداشت نرگس عمویی

        تا اواسط کتاب برام خسته‌کننده بود. مدت زیادی زمین گذاشتمش،تا الآن که تو فرجه‌ها اومدم سراغش و تموم کردم( تو این دوران طلایی، زل زدن به گل‌های قالی هم لذت‌بخش می‌شه ولی خب:))) ) اوایل تا اواسط کتاب همه‌ش ناراحتی‌ها و درگیری‌های ذهنی و تلاش برای موو آن کردن و ادامه‌ی زندگی توسط ایمی، شخصیت اصلی کتاب که نامزدش مرده‌ست. ولی از اواسط ریتم تندتر، حوادث بیشتر و داستان‌پردازی (هرچند دور از واقعیت) شدیدتر می‌شه و این بود که تونستم تمومش کنم. درکل برای سرگرمی خوب بود و شوک‌هایی در طول داستان وجود داشت. داستان تا همون فصل یکی مونده به آخر، تموم‌شده به حساب میومد ولی با خوندن فصل آخر که دور از انتظار (و واقعیتی که واقعاً اتفاق بیفته!) بود، همچین شگفت‌زده شدم! عجیب بود و شیوه‌ی روایتش رو هم دوست داشتم.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.