یادداشت نیما اکبرخانی

امپراتوری خورشید
        یک قصه‌ی درجه یک.
واقعا فوق العاده بود.«امپراتوری خورشید» در واقع نامی ست که نیروهای ژاپنی در خلال سال‌های اشغال گریشان بر متصرفات خود گذاشته بودند و اینجا هم جناب «بالارد» روایت‌اش از اسارت زیر دست آن ها را با همین نام نوشته است.
برای آنانی که احتمالا نمی دانند هم باید بگویم، در زمینه‌ی خشونت و جنایت در جریان «جنگ دوم جهانی» واقعیت این است که نازی‌های آلمانی اسم در کردند و آن‌هایی که کار را به شکلی بی سر و صدا و صد البته عجیب و سبعانه پیش می بردند ژاپنی‌ها بودند. منابع زیاد هست اگر دوست داشتید بخوانید. ( نگاهی به آمار تلفات غیر نظامیان در جریان جنگ بیاندازید یا در اینترنت جستجو کنید «واحد 731»)
ژاپنی ها هم به لحاظ کمی و هم کیفی قطعا روی سکوی شماره‌ی یک جانیان جنگ جهانی دوم می ایستند اما چون قربانیان شان روستایی های بی زبان چینی بودند و بعد از جنگ هم ترجیح دادند بروند زیر دست «مائو» و کمونیست شوند دیگر برای امپراتوری رسانه های غربی اهمیتی نداشتند.صد البته هم این ژاپنی ها خوب توانستند با عمو سام صلح کنند و بر خلاف دار و دسته ی رایش سوم که کارشان کشید به «دادگاه های نورنبرگ»، در سرزمین سامورایی ها اصلا از این خبرها نبود و کلا فقط و فقط 7 نفر اعدام شدند. 
جناب بالارد، با شروع جنگ ژاپن با آمریکا در حالی که سن و سالی هم نداشته، صرفا چون ننه بابایش انگلیسی بوده اند به اسارت می رود تا پایان جنگ.  بارها شاهد معصوم، لطیف و بی تعارف کثافتی به نام جنگ بوده است که اینجا هم با قلمی بسیار پخته و بران آن را برای خواننده اش بازگو می کند.
فیلمی هم با همین نام توسط «اسپیلبرگ» ساخته شده که دقیقا بر اساس همین اثر است. آن هم بسیار زیبا ست و من هم چند باری تماشایش کرده‌ام و تضمین می کنم اگر نسخه‌ی سینمایی را که اثری بسیار عالی هم هست دیده اید باز هم کتاب برای شما کلی مطالب جذاب دارد.
      
2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.