یادداشت علی عقیلی نسب
1402/1/6
چهارمین اثری که از دورفمن خواندم و در بین این چهار اثر ضعیفترین بود. با این حال باز هم اثر بسیار خوبی است و ارزش خواندن دارد. مجموعه داستانی است شامل سه داستان از دورفمن داستان اول: همهی دار و ندارم داستان کشوری است در بند استبداد. فرزند یکی از قربانیان استبداد در کودکی آهنگی از پدرش میشنود و پدرش به او میگوید که این آهنگ را فراموش کند تا خودش مادرش در امان باشند. این شخصیت همه چیز را فراموش میکند. حتی اینکه روزگاری پدری داشته که قربانی این استبداد شد را هم فراموش میکند و ترومپت نواز میشود. بهترین نوازنده کشور. هنگام سرودن آهنگی نزد حاکم آن کشور ناگهان آن آهنگی که در کودکی از پدرش شنیده بود و مدتی بود مدام در ذهنش پخش میشد را با ترومپت نواخت. آهنگی که ممنوعه بود... شاید(این فقط یک حدس است) این داستان، داستان آهنگ مردم متحد هرگز شکست نمیخورند از ویکتور خارا(اگر علاقهمند به شنیدن داستان این آهنگ هستید از طریق این لینک:https://www.chizcast.com/post/%D8%A7%D9%BE%DB%8C%D8%B2%D9%88%D8%AF-%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D9%85%D8%AA%D8%AD%D8%AF-%D9%87%D8%B1%DA%AF%D8%B2-%D8%B4%DA%A9%D8%B3%D8%AA-%D9%86%D9%85%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%B1%D9%86%D8%AF میتوانید داستانش را بشنوید یا اینکه از طریق یکی از اپلیکیشنهای پادگیر چیز کست را پیدا کرده و این اپیزود ویژه را گوش کنید) باشد که در روزگار ظلم و ستم پینوشه نماد آزادی و فریاد آزادیخواهان شیلی شد. داستان مختصری بود ولی پیامی عمیق داشت. اینکه هر چقدر ظلم شدت گرفته باشد هرگز نمیتواند فریاد آزادی را از دل آزادیخواهان بیرون براند. صحنهپردازیهای جذاب، دیالوگهای فوقالعاده و دقت بالا در جزئیات که از خصوصیت چند اثری که از دورفمن خواندم بوده و هست، در این اثر هم مشهود است و جذابیت داستان را چند برابر میکند. این داستان بهترین داستانهای این مجموعه است. داستان دوم: خورش تلفن زنگ میخورد. پشت تلفن کسی ادعا میکند شوهر زن را شب قبل در یکی از زندانها دیده. زن به دنبال اطلاعات بیشتر از شوهرش است تا مطمئن شود که مرد پشت تلفن واقعا شوهرش را دیده و مثل دفعه قبل گول نخورد. مرد پشت تلفن میگوید که بعدا با او تماس میگیرد... کوتاهترین داستان این مجموعه و ضعیفترین شان. بر خلاف باقی آثار دورفمن در این داستان خبری از جذابیت دیگر آثارش نیست. قلم تیز و برنده دورفمن اینجا کند شده و نه دیالوگها و نه جملات درون ذهن شخصیت اول به قدرت دیگر آثارش نیست. داستان سوم:امنیت چند ماهی از یازده سپتامبر گذشته است ولی همچنان تدابیر امنیتی درون فرودگاههای آمریکا بسیار زیاد است. اورلاندو فقط بیست دقیقه قبل از پرواز را وقت دارد تا کارینا را ببیند اما قرار است حسابی وقتش سر بازرسی بدنی گرفته شود... این داستان بهتر از داستان خورش است اما با وجود اینکه طولانیتر از دو داستان دیگر است، قوت اثر اول و دیگر آثار دورفمن(که من خواندهام) را ندارد. نمیدانم توی این داستان علت اصلیاش موضوع داستان است که جذابیتی نمیآفریند یا اینکه دورفمن نتوانسته جذابیت همیشگی آثارش را اینجا پیاده کند. داستان خوبی است ولی قوی نیست. در کل به خاطر قوت داستان اول و قابل قبول بودن داستان امنیت به این کتاب چهارتا از پنج ستاره را میدهم
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.