یادداشت مرضیه عشقی معز
1403/11/25
*بیگانه ماندی و نشدی آشنا تو هم بیچاره من! اگر نشناسی مرا تو هم* *دیدی بهای عشق به جز خون دل نبود آخر شدی شهید در این کربلا تو هم* آیینهای مکدرم از دست روزگار آهی بکش به یاد من، ای بیوفا تو هم *چندیست از تو غافلم ای زندگی ببخش* چنگی نمیزنی به دل این روزها تو هم *ای زخم کهنهای که دهان باز کردهای چون دیگران بخند به غمهای ما تو هم* *تاوان عشق را دل ما هر چه بود داد چشم انتظار باش در این ماجرا تو هم ...* |فاضل نظری _ غزل تاوان. پ.ن۱: عصری داشتم کتابِ کتاب فاضل را میخواندم که به این غزل رسیدم و یاد حدیثِ *"من عشق فکتم و عف فمات فهو شهید"* افتادم. پ.ن۲: و همزمان بیتی از کاظم بهمنی در ذهنم مرور شد که مرگ عاشق را اینطور وصف میکنه: ترک افیونی شبیه تو اگر چه مشکل است *روی دوش دیگران یک روز ترکت میکنم...* پ.ن۳: گاهی خوندلی که تنهایی میخوری "لعل" نمیشه، "کشنده" میشه. خوش به حال کسانی که با این حال از عشق مجازی به حقیقی رسیدن و لقاء الله قراره براشون جبران کنندهی مافات بشه!
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.