یادداشت پریا محمدنیا

        تنهاییِ شخصیت اصلی داستان به معنای واقعی پرهیاهو‌ است و هانتا نمادی واضح از درماندگی انسان امروز در برابر  پیشرفت تکنولوژی‌ به شمار میرود. 
هرابال این کتاب را در سال های ممنوع القلم بودنش نوشت و تنهایی پرهیاهو درهمان سال­ها بصورت مخفیانه انتشار یافت...میلان کوندرا معتقد است که بهومیل هرابال از بزرگ‌ترین نویسندگان چک است....با اجازه‌ی بزرگان بنده به شدت با کوندرا موافقم.
داستان از زبان مردی به نام هانتا روایت می‌شود این روایت به طور واضحی درون‌گرایانه است و از احساسات راوی سرچشمه میگیرد.
آقای هانتا کارگر دستگاه پرس است و در زیر‌زمینی مرطوب و تاریک که با تلی از کاغذهای باطله پر شده روزگارش را میگذراند و گاهی هم با موش‌های زیر زمین هم‌کلام می‌شود‌.
زیر زمین آقای هانتا مملو از کتاب‌هایی است که اداره سانسور به آنجا فرستاده تا اثری از آن‌ها به جا نماند.
هانتا قرار است کتاب‌ها‌ی فرستاده شده را خمیر کند اما اغلب قبل از اینکه آن‌ها را به جهان ابدیت بسپارد به روح خودش تزریق می‌کند.
خانه‌ی او مملو از کتاب است؛ او از زمین تا سقف اتاقش را کتاب چیده و گاهی کابوس دفن شدن زیر این اوراق‌ را می‌بیند.
دنیای آقای هانتا با خواندن این کتاب‌ها روزنه‌های جدیدی پیدا می‌کند و فهم او از جهان منبسط می‌شود.
در جهان پیشرفته که آقای‌ هانتا از آن دور است دستگاه‌های پرس به صورت خودکار و بدون نیاز به کارگر کتاب‌ها را از صفحه‌ی روزگار محو میکنند. 
چه بسا روزگاری نزدیک باشد که همه‌ی ما به مثابه هانتا با جهانی مواجه شویم که به کارهای ما بی احتیاج باشد و قدم به مسیری نهد که ربات‌ها برنده‌ی بازی باشند.
در اواسط کتاب به نقل از تورات آورده شده است:
"ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها هنگامی جوهر خود را بروز می دهیم که در هم شکسته شویم"
گویی این جملات اشاره به در هم شکسته‌شدن هانتا در فضایی که زیست می‌کند دارد.
      
7

33

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.