یادداشت غزل رنجبر
5 روز پیش
سرم را به علامت نفی تکان دادم و گفتم: -نه هیچ کس نیست. - گندش بزنند؛ مثلا اخاذی چطور است؟ گرفتاری زیاد دارد؛ اما خطر زیادی متوجه تو نیست. اگر تو وکیل مجلس بودی یا در وزارت خارجه کار می کردی یا یک وزیر در حال ترقی بودی، در آن صورت قضیه فرق می کرد. برای من هم همین طور. پنجاه سال پیش، این کار ساده ای بود: نامه های افشاگرانه وجود داشت. عکس های لختی بود؛ اما این روزها کی به این چیزها کار دارد؟ آدم ممکن است دوک ولینگتون باشد و بگوید: «هر غلطی میخواهی با آنها بکن». خب. دیگر چی می ماند؟ دو همسری؟
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.