یادداشت نصراللهی

الی...
وقتی  قرار
        وقتی  قرار است کتاب امانتی بخوانم تا شروع می کنم سریع دنبال کاغذی که دور و برم باشد می گردم. 
اول از همه از خانواده ابویاسر یک شجره نامه می نویسم. 
ستون یادداشت هایم را دو تا می کنم؛ ستون سمت راست دیدنی های لبنان را از روی خاطرات خانم حدادی لیست می کنم(از همان روزهای قدیم نمی دانم چرا علاقه خاصی به سفر لبنان داشتم؛ بارها شده در لحظات غم و شادی به همسرغر زده ام که یه لبنان ما را نبردی) القصه؛ ستون سمت چپ را  اختصاص میدهم به ارجاعات؛ مستندی که در کتاب اشاره می کند؛ توضیحات غذاها و شماره صفحه شان. 
ازبین شخصیت های داستان دو اسم دختر انتخاب کردم 😊
 یک روضه حضرت رقیه هم  نذر  کردم که یادم باشد اگر مجلس گرفتم یادی کنم از خانم حدادی و حتما پیامی هم بفرستم برایش. خدا را چه دیدی شاید امد😭
گذاشته ام در برنامه ام یک روز صبحانه پنیر و زیتون بزنم تا اگر  پایمان به لبنان و فلسطین نرسید حداقل خاطراتی ساخته باشیم. ولی برای خانواده زیتون  دوست ما بعید می دانم به صرف باشد. وقتی زیتون در خانه داریم پسرم حتی برای تغذیه مدرسه هم می برد. فکر کنم علاقه به لبنان و کشورهای اسلامی را با ژن به پسرم انتقال داده باشم و حالا با زیتون خودش را نشان داده. 😊
      
9

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.