یادداشت luna
1403/11/12
نمیدونم چرا اما تو فرهنگ ما جا افتاده که روانی ها میرن روانشناس درحالی که این غلطه، هر انسانی که احساس بدی به زندگی داره، حس میکنه ناراحته و... باید بره پیش روانشناس، من نمیدون تو فرهنگ کره هم اینطوری هست یا نه اما به نظر من این کتاب میتونه برای نا ایرانی ها این فرهنگ سازی رو انحام بده که# رفتن_ پیش_ روانشناس _به _معنای _روانی_ بودن_ نیست. خلاصه ی داستان درباره ی یه خانومه که حس میکنه افسرده شده و نیاز داره با یه کسی صحبت کنه و به روانشناس مراجعه کنه به همین دلیل شروع میکنه پیش روانشناس رفتن . این دختر حس بدی نسبت به خودش داره طوری که حتی صدای خودشو ضبط میکنه به اون صدا ها کوش میده و به خودش میگه چقدر صداش بده، چقدر بد حرف میزنه و... یعنی به طور خلاصه حتی از این صدا ها برای نقد منفی به خودش استفاده میکنه، حتی موقع ی صحبت با روانشناس هم صداش رو ضبط میکنه و داستان طوریه که انگار ما داریم به همین صدا های ضبط شده گوش میدیم. موقع خوندن کتاب حس خوبی داشتم و به کتاب خیلی حال خوب کن و کمک کننده ای خصوصا به نوجوان ها، جوان ها، افرادی که حس میکنن افسرده هستن و... نکته ای خیلی ظریف بهش اشاره شده بود و خیلی هم از نظر من دلچسب بود این بود که اخرای داستان ما میفهمیم اون روانشناسی که شخصیت اصلی بهش مراجعه میکرد خودش هم گاهی اوقات دچار ناراحتی و افسردهگی میشه و این به نظرم خیلی نکته ی جالبیه که حتی روانشناس ها هم گاهی افسرده میشن و اون ها هم انسانن، روانشناس بودنشون به این معنا نیست که همیشه باید روشن بین، خوشحال و سرشار از حس خوب باشن
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.